جشن رقص و پایکوبی نسرین مقانلو در خانه بعد از درگذشت پسر جوانش!
نسرین مقانلو چند ماه پیش پسرش را از دست داد.
نسرین مقانلو چند ماه پیش پسرش را از دست داد. نسرین مقانلو از سال 1370 به کار هنری روی آورد. نسرین مقانلو فعالیت خود را با فیلم دو نیمه ی سیب در سال 1369 آغاز کرد. نسرین مقانلو یک پسر دیگر هم دارد. خانه و زندگی لاکچری نسرین مقانلو را ببینید.
بازی نسرین مقانلو در سریال دل
وی ادامه داد: هر زمان یک سلبریتی نام آن محصول تبلیغ را نیاورد، بدانید که آن تبلیغ فیک است و او این کار را نکرده است. به نوعی از ما سوء استفاده می کنند. ما در مراجع قضایی هم شکایت کرده ایم که بتوانیم آنها را پیدا کنیم تا از تصویر ما استفاده نکنند.
مقانلو بیان کرد: من الان پیگیر این شکایت هستم. ما این برند را اصلا نمی توانیم پیدا کنیم. چون از ایران نیست. اما با دستگاه قضایی صحبت کردیم، پیگیر هستیم و تمام تلاشمان را میکنیم تا بتوانیم افرادی که این کار را می کنند، پیدا کنیم. من عاشق مردم هستم و مطمئن باشید هیچ وقت به خاطر پول کاری نمی کنم که مردم اذیت شوند.
زندگی نسرین مقانلو و گفتگویی متفاوت با وی
هفت سال در “مختارنامه” یک دانشگاه را گذراندیم
در برنامه سین مثل سریال “نسرین مقاملو” بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر گفت: بازیگری برای خودم یک اتفاق خوب محسوب می شود اما در زندگی مشترک برای همسر و بچهها سخت است و در صورت نداشتن گذشت از طرف همسر کار سخت تر می شود اما خدا را شکر همسر من با درک حرفهام پشت من ایستاده است و من در صورت یک رفت و برگشتی به دنیا هیچ حرفه ای را جز بازیگری انتخاب نمی کنم.
وی ادامه داد: حرفهای بازیگری در وهلهی نخست به دلیل همذات پنداری با مردم و روانشناسی یک کار مقدس است و در همدردی با افراد جامعه آن روح حساس با تراشیده شدن اذیت میشود اما به محض حضور در کار جدید باز این انرژی را بدست میآوریم همیشه در بازیگری با درگیر بودن روح و ذهنم سعی در گذاشتن خود جای آن فرد میکردم.
این بازیگر افزود: در همهی نقش هایی خاکستری ام با به درون آن نقش رفتن و ایجاد همذات پنداری هدف و سعیام ایجاد فکر و تعمق در زندگی افراد بود در “مسافری از هند” هنگام مشورت با مادرم برای پذیرش نقش سیمین وی گفت که نقش های خاکستری به دلیل در لبهی پرتگاه قرار گرفتن بسیار سخت و مشکل است.
مقانلو عنوان کرد: بازیگری یعنی رها بودن که با تمام وجود و درونت آن کار را انجام دهی در کنترل شدن بکر بودن و باور پذیری از دست میرود و کارگردان خوب اجازه می دهد که ناخود آگاه تو به نقش اضافه شوی، در بازیگری علاوه بر مهم بودن تحصیلات باید ذاتی بودن هنر را پذیرفت زیرا غیر از بیان مونولوگ انتقال دادن حس کار بسیار سخت است.
مصاحبه ای متفاوت با نسرین مقانلو
وی بیان کرد: تمرکز به جا در کار به دلیل جمع کردن حواس فرد به نور، صدابردار، تصویربردار بسیار در کار مهم است و این امر جز با کار زیاد و تجربه بدست نمی آید.
این بازیگر در خصوص بازی در آثار مناسبتی اظهار داشت: تاکنون در متن های رسیده به دستم با شخصیت ها ارتباط برقرار نکرده ام امیدوارم که در آینده امکان حضور در این آثار اتفاق بیفتد در زمان تعطیلات وجود کارهای طنز و رنگ بسیار مهم است البته در “حس سوم” در موقعیت طنز بازی کرده ام اما نکتهی ویژه و مهم برای این نوع آثار ساختار قصه و نگه داشتن تماشاچی تا پایان ۱۳ روز است.
مقانلو در خصوص بر پایی جشنواره تصریح کرد: برگزاری جشنواره و قدردانی در کارگردانان و بازیگران سازنده این سریالها بسیار زیباست البته من همیشه جایزهام را از مردم گرفتهام و همین مورد پسند واقع شدن نقش ناریه در “مختارنامه” از سوی مردم به آدمی انرژی میدهد و تلاش بازیگر را با به در کردن خستگی از تن با وجود امکانات کم برای ارائهی کاری بهتر بیش تر می کند.
زندگی نسرین مقانلو بازیگر مختار نامه
وی در مورد سریال “مختارنامه” اظهار داشت: کار با داوود میرباقری یک شانس بزرگ برای بازیگری محسوب می شود در این اثر نگارش متن، دیالوگ ها، گویش ها و انتخاب بازیگران به جا بود و همه با دل و جان این کار را می کردند و با وجود آنکه تاکنون کوفه را ندیده بودم آمدن صدای پای اسبها، تاریکی کوچه ها جالب بود.
این بازیگر در مورد نقش ناریه در این سریال عنوان کرد: حسادت ها گلایه کردن ها و توقعات ناریه از همسرش برای من شیرین بود در این هفت سال یک دورهی دانشگاه را گذراندیم و دوست دارم آخرین کارم یک اثر زیبای تاریخی با داوود میرباقری باشد و من در این تجربهی تاریخی به عنوان دژی در آن زندگی کردم.
مقانلو بیان کرد: سریال اخیر به خصوص حضور خانم ها در آن بسیار افت کرده است در گذشته میان نقش های خانم و آقا توازنی وجود داشت و حتی گاهی خانم ها قهرمان قصه می شدند اما این موضوع هم اکنون بسیار کمتر شده است در صورتی که زنان ایرانی با اقتدارترین زنان و مادران دنیا هستند.
ایرانیها خوش قلب و مهمان نوازند
من ایرانی ها را آدم های خوش قلب و مهمان نوازی می دانم. درست است شرایط خیلی چیزها و آدمها را تغییر داده، اما ایرانی جماعت خوش ذات است. افتخار می کنم که یک ایرانی هستم. خیلی ها در آمریکا تصور می کردند من اسپانیایی یا مکزیکی هستم!
این موضوع خیلی به من بر میخورد، آنقدر که با تاکید و افتخار ملیتم را به آنها می گفتم. با وجودی که پسرهایم در آمریکا به دنیا آمده اند، اما هر آنچه یک شهروند ایرانی باید از کشورش بداند را می دانند و مذهب مسلمانی شان را دارند، چون من خواسته ام که اینگونه بار بیایند.
اعتماد راسخ دارم اگر آدم بچههایش را با خدا و کلام قرآن آشنا کند، هیچ وقت به خطا نخواهند رفت؛ همان کاری که مادرم با من کرد. فعلاً که در ایران به دنیا آمده ام و نمی توانم آن را با هیچ جای دیگر معاوضه کنم، وابستگی بد و شدیدی به این مملکت دارم و هیچ چیز خارج برایم جذابیت ندارد، چون تفکراتم با آدم های دیگر زمین تا آسمان فرق دارد و زندگی را جور دیگری می بینم؛ مثلاً وقتی خارج از ایران هستم، دوست دارم به محله های عجیب و غریب سیاه پوست ها و دیگر آدم هایشان بروم، ازشان فیلم بگیرم و تصاویرشان را روزی به یک فیلم تبدیل کنم.
اتفاقاً خیلی ها از من می پرسند چرا کارگردانی نمی کنی؟ من هم می گویم وقتی قرار است ممیزی بخورد، چرا باید این کار را انجام بدهم؟! اگر قرار است روزی چیزی بسازم، دلم می خواهد واقعیتش را بسازم که متاسفانه این شرایط هر روز در حال بدتر شدن است و این مسئله خیلی اذیتم می کند.
با همه این ها دلم می خواهد ایرانی باقی بمانم و در کنار مردم خودم زندگی کنم. دلم می خواهد ما بازیگرها و مسئولان دست به دست هم بدهیم و تلویزیون و سینمای مان را زنده نگه داریم. شاید وقتی ببینم دیگر کاری از دستم بر نمی آید، ب گویم خداحافظ و برگردم پیش همسر و بچه هایم.