خارج گردی یکتا ناصر با شوهر کارگردانش| عاشقانه های یکا ناصر و منوچهر هادی در خارج از مرزهای ایران
یکتا ناصر در صفحه اینستاگرام خود عکس زیر را منتشر کرد.
یکتا ناصر به انگلیسی Yekta Naser در 12 آبان 1357 در تهران، ایران متولد شد. پدر یکتا ناصر افسر بازنشسته نیروی زمینی و مادر خانه دار هستند. یکتا ناصر یک خواهر بزرگتر به نام نیکتا و یک برادر کوچکتر به نام رضا دارد. یکتا ناصر عکس زیر را به عنوان پست اینستاگرامی منتشر کرده است. یکتا ناصر همسر منوچهر هادی است.
معرفی کوتاه یکتا ناصر
زمینه فعالیت: سینما، تلویزیون و تئاتر
تاریخ تولد: ۱۲ آبان ۱۳۵۷
محل تولد: تهران، ایران
شغل: بازیگر
سال های فعالیت: از سال ۱۳۷۶ تاکنون
همسر: منوچهر هادی
فرزندان: سوفیا
مدرک تحصیلی: فارغ التحصیل رشته محیط از دانشگاه آزاد اسلامی
مصاحبه با یکتا ناصر
سینمای ملی
واقعا در یک جمله نمیتوان سینمای ملی را تعریف کرد. ترجیح میدادم که نکات خوبی را از سینمای ملی به خاطر بیاورم، اگر چه خاطرات گوناگونی به ذهنم میآید. اما تعداد خاطرات و اتفاقهایی که خوب نیستند و من و البته خیلیهای دیگر را اذیت میکند متاسفانه بیشتر است.
قرار است تعریف و تمجید درست، به معنای واقعی کلمه از سینمای ملی داشته باشیم، اما شاید خیلی تعریف نباشد.
چیزهایی که من از بخش ملی به خاطر دارم، نکات خوشایندی نیست و ترجیح میدهم که تعریفی نداشته باشم اما فکر میکنم بزرگترین نکته مثبت در بخش سینمای ملی، این است که تعداد زیادی از کسانی که در این حوزه فعالیت میکنند، برای زنده نگه داشتن سینمای ملی از جانشان مایه میگذارند. همه تلاش میکنند تا زحمات کسانی که در تمام این سالها در سینمای ایران کار کردهاند از بین نرود.
از سوی دیگر باز هم ترجیح میدهم در مورد کاستیهای سینمای ایران حرفی نزنم، چرا که در تمام این سالها در همین مورد حرفهای زیادی زده و وعدههای زیادی داده شده، اما متاسفانه به هیچکدام از آنها عمل نشده و بیشتر در حدحاشیه و شعار مانده است و هیچ نکته پوشیده دیگری وجود ندارد که من یا فرد دیگری بخواهیم از آنها پردهبرداری کنیم. همه، حتی مردمی که شغلشان سینما نیست از این کاستیها خبر دارند.
دغدغههای اولیه
به عنوان عضو کوچکی از سینما با دیدن فیلمهای زیادی تحت تاثیر قرار گرفتم. در دوران کودکی و نوجوانی، آنهم نه به شکل مشخص، با تماشای فیلمی این انگیزه در من ایجاد شد. اما بازیگران همان فیلمها بدون تاثیر نبودند.
فریماه فرجامی یکی از همین بازیگران بود. من خیلی او را در فیلمهای «مادر»، «سرب» و «پرده آخر» دوست داشتم.
همین حالا هم تحتتاثیر بازیهای خیلی از بازیگران قرار میگیرم و فکر میکنم یکی از نکات مثبت سینمای ما، بازیهای بینظیری است که روی پرده آنها را میبینیم.
خیلیها میگویند کاش فلان نقش را من بازی میکردم اما خیلی اهل رویاپردازی نیستم و سعی میکنم در مورد چیزهایی فکر کنم که میتوانم در مورد آنها کاری انجام دهم.
قهرمانهایی روی کاغذ
اهل قهرمان بازی نیستم، بازیهای خوب بازیگران را تحسین میکنم اما اهل قهرمان بازی و الگو داشتن نیستم. اگر قرار باشد الگو و قهرمان خاصی هم داشته باشم، در کتابهایی که میخوانم دنبال آنها میگردم. با خواندن داستانها تخیل خودم را پرورش میدهم.
کتاب و داستان این فرصت را به شما میدهد که بخواهید خودتان را جای فرد دیگری بگذارید یا نقش آن را بازی کنید. وقتی کتابی میخوانم، این فرصت بیشتر برایم فراهم میشود که نقشی را در ذهنم انتخاب کنم و دوست داشته باشم آن شخصیت را بازی کنم.
یکی از مثالهای خوبش که امکان بازی کردن آن هم مهیا شد، نمایش «مردگان بیکفن و دفن» است اما اگر قرار باشد خیلی رویاپردازی کنم؛ باید بگویم که دوست دارم نقشی در داستان آناکارنینا داشته باشم.
به دلیل حضور در نمایش مردگان بیکفن و دفن، نمایشنامههای زیادی میخوانم، به خصوص از ژان پل سارتر. لحظاتی در این نمایشنامهها ایجاد می شود که خیلی جذاب و دلنشین هستند.
این به جنسیت کاراکترهایی که این لحظات را برای من ایجاد میکنند، وابسته نیست و گاهی پیش میآید که خودم را جای یکی از آنها بگذارم.
دور از حاشیه
در تمام این سالها تلاش کردهام که وارد حاشیه نشوم. این طور نبوده که برای دور بودن از حاشیه نقشه بکشم و برنامهریزی کنم. اخلاقم این طوری است.
چیزی که حالا هستم، همانی است که سالها بودنش را تجربه کردم و دوست دارم که باشم. تلاشم این است که فقط فیلم خوب کار کنم و با آدمهای حرفهای در این کار باشم.
به نظرم درگیر شدن با حاشیهها به کار لطمه خواهد زد و به همین خاطر است که همیشه از آن دور بوده ام. این خصوصیت اخلاقی من است و سعی کردم در عین حال نقشهای حاشیهای را قبول نکنم.
مجموع تمام این اتفاقات است که من را از حاشیه دور نگه داشته است. واقعا طبق نقشه پیش نرفتم. کاری را انجام دادم که فکر میکردم درست است. ذاتا اهل حاشیهسازی نیستم.
یک زبان ویژه
خیلی از آدمها از همکاریهای پیدرپی من با منوچهر هادی میپرسند. برای آنها سوال است و سعی دارند که به طور مستقیم یا غیرمستقیم از من بپرسند که چرا چند کار من با کارگردانی منوچهر هادی همراه شده است.
این یک نکته تازه کشف شده نیست، در تمام دنیا این اتفاق میافتد. در سینمای ایران هم این مساله به کرات اتفاق افتاده است. در سینمای جهان خیلی از کارگردانان به شکل متداوم از یک گروه بازیگر یا عوامل پشت دوربین استفاده میکنند. ممکن است با یک فیلمبردار به هر دلیلی راحتتر باشند.
خیلی وقتها به جای اینکه کاری نقد شود، در مورد پشت صحنه و پیش پرده آن صحبت میشود. برای آنها جذابتر است. منوچهر هادی جزو آن دسته از کارگردانانی است که بعد از چند همکاری، کار کردن با او برایم راحتتر است.
چرا که هم من به سرعت متوجه میشوم که او چه چیزی از من میخواهد و هم اینکه او در مورد تواناییها و اندازه مهارتهای من به شناخت کافی رسیده است. قطعا بعد از این همه کار کردن با سلیقههای حرفهای همدیگر آشنا شدیم و اگر در جاهایی به اختلاف نظر هم میرسیم با تعامل و یک زبان مشترک آن را حل میکنیم.
از همکاری با او به نتایج خوبی رسیدم و کار تمام شده برایم جذاب بود. به نظر من این اتفاق درباره بازیگران دیگر هم وجود دارد. بعضیها با عوامل و گروهی خاص احساس راحتی بیشتری داشته و بیشتر با هم کار میکنند.
تصویر و اجرا
کار تصویر و نمایش، تفاوتهای زیادی باهم دارند. کسی که تئاتر کار میکند باید به نکات متفاوتی توجه کند. اما با وجود این تفاوتها باید به نکتههای تکنیکی هم توجه کنیم. راستش به نظرم آدمها؛ یا بازیگران خوبی هستند یا نیستند.
اما ممکن است به دلایلی بازیگری در تصویر بهتر از تئاتر ظاهر شود اما به شکل عام چیزی را عوض نمیکند یعنی اگر تو بازیگر خوبی باشی، هم در تئاتر خوب هستی و هم در تصویر.
ممکن است گاهی نقشی به وجود بیاید که اساسا برای تو مناسب نباشد که به نظر من یک بازیگر باهوش میتواند تشخیص دهد که چه نقشی مناسب اوست و اگر نقشی با احوالات و مهارتهای او همخوانی نداشته باشد، آن را قبول نمیکند. به هر حال برای من کار تصویر و تئاتر تفاوت بنیادی ندارند.
دغدغه کارگردانی
تا همین امروز، هیچ وقت دغدغه کارگردانی نداشتهام. به طور جدی به این مقوله فکر نکردهام و شاید بزرگترین دلیل آن این است که هنوز از بازیگری لذت میبرم.
لذتهای کشف شده و نشده زیادی در این مقوله وجود دارد و برای من بازیگری خیلی جذاب است. شاید اگر در یک برهه زمانی، به این نتیجه برسم که دیگر نقشهای خوبی برای من وجود ندارد یا اینکه دوست داشته باشم فضاهای جدیدی را تجربه کنم، ترجیح میدهم سراغ نوشتن بروم تا کارگردانی.
فکر میکنم کارگردانی اعصاب فولادین و قدرت تحمل بالایی نیاز دارد که بتوانی عده زیادی را وارد جبهه فکری خودت بکنی و آنها را با خودت همسو کنی!
من خیلی حوصله سر و کله زدن با آدمها را ندارم و برای من کلنجار رفتن با آدمها و قانع کردنشان سخت است و در خودم چنین چیزی را نمیبینم.
کارمان سخت است
نمایش مردگان بیکفن و دفن، متن معروفی از ژان پل سارتر است و همین نکته به خودی خود، کار ما را خیلی سنگین میکند. متنی که خیلی از هنرمندان آن را روی صحنه بردهاند یا اینکه مردم قبل از اینکه اجرا را ببینند، نمایشنامه را خواندهاند و همین ذهنیت قبل از اجرا، کار ما را سخت میکند.
در عین حال باید به متن و آن نویسنده بزرگ وفادار باشیم و هم اینکه بتوانیم در چارچوب تئاتر خودمان کاری را انجام دهیم که فکر میکنیم درست است.
فضای کار، در بیشتر اوقات تلخ و تاثیرگذار است و ما سعی داریم کار آبرومندانهای را روی صحنه ببریم؛ به خصوص اینکه همانطور که میدانید، آخرین اجرای این نمایشنامه را زنده یاد استاد سمندریان سال 58 روی صحنه برده است.
سینما از کتاب میآید
با کتاب خواندن باید آشتی کنیم تا بتوانیم از موبایلها و دنیای مجازی دور شویم. نمیتوان از گوشیهای هوشمند برای همیشه دور شد چون آن ها هم وسایلی هستند که این روزهادر حوزه ارتباطات کمک زیادی به ما میکنند.
اما خیلی اوقات زیادهروی است و باید زمان کمتری را صرف آن کرد و یک جایگزین کنارش گذاشت. خیلیها عقیده دارند که با حضور در شبکههای مجازی میتوانند اطلاعات لازم را در هر زمینه از اخبار اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی گرفته تا مسائل سرگرمکننده به دست آورند.
اما خیلی از اوقات این اطلاعات قابل استناد نبوده و صحیح نیستند. بنابراین فرصتها را میتوان به شنیدن موسیقی خوب، دیدن فیلمهای ارزشمند و مطالعه کتابهای خوب اختصاص داد.
کتابهای زیادی این اواخر خواندهام. یکی از کتابهایی که دوست دارم برای خواندن پیشنهاد دهم، نمایشنامهای با عنوان «شیطان و خدا» از ژان پل سارتر است.
ارتباط خیلی خوبی با این کتاب برقرار کردم و آن را دوست داشتم. در مورد فضای این نمایشنامه حرفی نمیزنم و فکر میکنم این طوری کنجکاوی همه برای خواندن این کتاب برانگیخته میشود. توضیح نمیدهم؛ چرا که فکر میکنم در حق کتاب خیانت می کنم و داستان را لو میدهم.
برترینهای سینمای ایران
سینمای ایران فیلمهای خوبی را در طول تمام این سالها تولید کردهاست و فکر میکنم در همین لحظه نمیتوان فهرست دقیقی از اسامی بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران آورد.
خیلی از فیلمها به دلیل مطرح شدن بیشتر در خاطرمان ماندهاند و طبیعی است که آنها را زودتر اسم ببریم اما امکانپذیر نیست که فهرست دقیقی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران را بگویم. طبیعتا فیلمهای اصغر فرهادی در این فهرست قرار میگیرند؛ فیلمهای خوبی که بازتاب جهانی داشتهاند.
این فیلمها در طول این سالها آبروی سینمای ایران بودهاند و خیلیهادوستشان دارندو من هم از آنها مستثنا نیستم و برای این فیلمها احترام قائلم. اما در نهایت ترجیح میدهم که اسمی از فیلم خاصی نبرم .
در مورد کارگردانهای برتر سینمای ایران باید بگویم که اصغرفرهادی، کیانوش عیاری و زندهیاد علی حاتمی حتما جزو سه کارگردان برتر سینمای ایران هستند.
علی حاتمی در فهرست قریب به اکثر سینماگران ایرانی به عنوان کارگردان برتر سینمای ایران قرار دارد.دلایل مختلفی هم دارد؛اول اینکه سینمای او خیلی ملی و شرقی است و اصولا فیلمهایش ویژگی مخصوص به خودشان را دارند و خیلی جریانساز بوده اند.
دوم اینکه اتفاقهای مهمی در سینمای او رخ داده است، جدای از اینکه هر یک از ما کدام یک از فیلمهای او را دوست داریم و با کدام ارتباط نزدیکتری برقرار میکنیم، او سبکی در سینما دارد که در عین حال هم دلنشین است و هم هنری و شاعرانه.