حرف های یک خبرنگار که فرضیه خودکشی «آزاده نامداری» را رد میکند!
احسان رحیم زاده خبرنگار فرهنگی و هنری با انتشار پستی از آخرین گفتگویش با نامداری در اینستاگرام نوشت.
حرف های یک خبرنگار که فرضیه خودکشی «آزاده نامداری» را رد میکند!
احسان رحیم زاده خبرنگار فرهنگی و هنری با انتشار پستی از آخرین گفتگویش با نامداری در اینستاگرام ، ضمن اشاره به برنامه جدید نامداری نوشت:
"پشت تلفن پرسید به نظرت برم توی این تئاتری که بهم پیشنهاد شده بازی کنم؟ به شوخی گفتم نه! حاشیه جدید درست نکن؛ کافیه چهار تا تماشاچی با تو مشکل داشته باشن... پرسید به نظرت مردم منو دوست ندارن؟ گفتم بخشیشون نه و بخشیشون آره. (الان چقدر پشیمونم و کاش لال میشدم و نمیگفتم.) پرسید به نظرت من چه بدی در حق اون بخش از مردم کردم؟ من چادر سرم میکنم که توی خیابون کمتر مزاحمم بشن. سر سوزنی بیشتر امنیت داشته باشم. فقط همین. هیچ هدف دیگهای ندارم. حتی توی فیلم مالاریا چادر نداشتم. گفتم نمیدونم چرا هیچ کی نمیگه که ابی خواننده با ریشش میخواد ادای مومنا رو در بیاره؛ ولی درباره تو میگن چادریه؛ داره ادا درمیاره.خندید. گفت همه روحیات منو میشناسن. من توی کدوم برنامهم تظاهر کردم؟ کجا ادای آدم خوبا رو درآوردم؟ من که چند جلسه از جداسازی جنسیتی توی دانشگاهها انتقاد کردم. من که به خاطر حرفام این همه ممنوعالتصویر شدم.
درباره تیتر روزنامه وطن امروز توضیح داد که اصلش چی بوده.
پست احسان رحیم زاده درباره آزاده نامداری
چند روز پیش با ذوق و شوق یه فایل تصویری فرستاد. گفت یه برنامه جدید شروع کردم. خبرشو میزنی؟ گفتم آره. چقدر خوب که دوباره برگشتی. قرار شد فایل صوتی بفرسته و جزییات برنامهشو بگه. من هنوز منتظرم که بگه توی برنامه جدیدش قراره چی بگه و چی کار کنه. آزاده نامداری اندازه هزار سال آرزو داشت. کلی فیلم ندیده و کتاب نخونده و برنامه نساخته داشت. تند تند حرف میزد؛ چون کلی کار داشت. عجله داشت. میخواست بیاد آرامگاه شجریان. میخواست اولین زن گزارشگر فوتبال بشه. از رنگ سیاه بدش میومد. لبریز از محبت و مهربونی بود. عاشق رنگهای شاد بود. همیشه از روزهای روشن میگفت. با ناامیدی قهر بود. از همه چیز زندگیش راضی بود. کلی جنگیده بود که برسه به همین جایی که بود. زخم زیاد خورده بود؛ ولی سر سوزنی کینه توی وجودش نبود. حیف. حیف. حیف"