بازگشت حامد بهداد به اوج با سریال می خواهم زنده بمانم؛ یک عاشقِ متفاوت
حامد بهداد پس از تجربه ناموفق «دل» و بازی ضعیفش در این سریال، اکنون در «میخواهم زنده بمانم» حضور موثری داشته است.
حامد بهداد برای نخستین بار با فیلم آخر بازی به سینمای ایران معرفی شد و با همان فیلم، نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره فیلم فجر شد.به واسطه رامبد جوان و پیشنهاد او به همایون اسعدیان وارد سینما شد. حامد بهداد در دفتر تبلیغاتی رامبد کار میکرد و همزمان با تحصیل در رشته تئاتر، همهکاره این دفتر تبلیغاتی بود. حامد بهداد در فیلم روز سوم (محمدحسین لطیفی، ۱۳۸۵) در نقش یک افسر عراقی که در بحبوحه محاصره خرمشهر عاشق دختری خرمشهری میشود ظاهر شد. حامد بهداد برای دومین بار پس از آخر بازی کاندیدای سیمرغ بلورین از دوره بیست و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر شد. حامد بهداد در سریال می خواهم زنده بمانم نقش آفرینی کرده است.
بازگشت حامد بهداد به اوج؛ یک عاشقِ متفاوت
حامد بهداد پس از تجربه ناموفق «دل» و بازی ضعیفش در این سریال، اکنون در «میخواهم زنده بمانم» حضور موثری داشته است.
سریال «میخواهم زنده بمانم» با رفتن به سراغ قصهای که در تاریخ معاصر میگذرد، توجه مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کرده است. بازیهای درخشان از امتیاز مهم سریال شهرام شاه حسینی است. در این میان عملکرد حامد بهداد در نقش امیر شایگان بیش از دیگران به چشم آمده است. حامد بهداد پس از تجربه ناموفق «دل» و بازی ضعیفش در این سریال، اکنون در «میخواهم زنده بمانم» حضور موثری داشته است.
بهنام شریفی در فیلم نیوز نوشت: بیست و یک سال از حضور حرفهای حامد بهداد در سینمای ایران میگذرد. از «آخر ِ بازی» و «بوتیک» سالها گذشته. جوان پرشور و عاصی آن زمان حالا اعتبار و سبکی در سینمای ایران را به نام خود رقم زده. بازیگران ِ پس از او مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر حضورش هستند. در این سالها عصیان بهداد درونی شده و ما جلوه تازهای از او را میبینیم.
در چنین بزنگاهی امیر شایگان سریال «میخواهم زنده بمانم» سر برمیآورد. نقشی چند وجهی و سخت که بهداد آن را از آن ِ خود کرده. پس ِآرامش شایگان انگار تمام طوفان های نقشهای پیش پنهان شده. امیر شایگان ِ بهداد در روردررویی با نادر سرمد می داند که با یک حرکت ظریف نمایشی چطور در جایگاه دامادی نمادین بنشیند و شیطنت کند. چطور با یک حرکت چشم در موقع گلاویز شدن، خشم جوان عاشق پیشه را به سمت خود بکشاند و یا موقع شنیدن مفهوم شرافت برای آنی حقارت در نی نی چشمانش سربرآورد و سریعا خاموشش کند.
رودررویی او با همایون حقی در قسمت ششم بهترین سکانس سریال را رقم زد. شایگان ِبهداد آرام نشسته. سریعا متوجه میشود همایون حقی کاراکتری احساساتی است. راه را انتخاب میکند: کلید راهیابی به درون مرد ِدر بند قلب است نه مغز. بهداد با همان لحن یکنواخت آرام آرام قصه زندگی امیر شایگان را تعریف میکند. مکثهای طلایی او لحن یکنواخت را پریشان میکند و بدون اشاره مستقیم به خودسوزی مادر برای ما تصویر میسازد. اندوه بازیگر بخشی از جان ما میشود. شکل بیرون آوردن عکس مادرش، نوشتنش، حرکت دستش، نگاههایی که میخواهند عمق این پرفورمنس را در نگاه همایون حقی با بازی عالی بابک کریمی دریابند و بالاخره آن حرکت خفیف چشمها و بسته شدنشان که رضایت نهایی را میگیرند، تجربه سالیان بهداد را در این سکانس به تماشاگر نشان میدهد.
نگاه کنیم به نگاه اندوه بار و همزمان فاتحش وقتی همراه هما با برگه رضایت در راهرو قدم میزند. آیا آن حرفها کاملا راست بوده؟ باید منتظر قسمتهای بعدی بمانیم. بهداد مکانیسم شخصیت پیچیده شایگان را با لحنی یکنواخت و آمرانه و حرکت چشمها و پلکهایش منتقل میکند. نیازی ندارد جلوهگری کند، چرا که خودش جلوه است. راهنمای ما چشمان اوست. چشمهایی که در تمام این سالها دنبالشان کرده ایم و بخشی از سرنوشت ما در این دو دهه را برایمان روایت کرده است.
هادی اعتمادی مجد نوشت: حامدبهداد در معدود مواردش، دست از آن براندوگراییِ دیگر حال بهم زن و برون گراییِ مثلاً آنارشیستی اش برداشته. با درک کارکرد بورژوایی چون «امیر شایگان»، به عنوان مهرهای متنفذ با لابی قوی که به دام عشق غیرمنتظرهای افتاده، فروریختن درونیاش را عالی نمود میدهد. کسی که معشوقِ صاحبدارش هم فعلاً روی خوشی بهش نشان نمی دهد. آدم پیش خودش می گوید مردک بیشرف شارلاتان دزد ناموس، طفلک بدجور عاشق شده ها! لعنتی خوش اشتها دلش حسابی پیش دختره گیر کرده! بله خب! تناقض غریبی ایجاد شده. موقعیت خاله زنکی، اما با زیرکی پرداخت و هدایت شده درام و بازی درست بهداد زمینهساز این قضاوت همدلانه شده.
بدمصب دل آدم در کمال تنفر مبهمی، میسوزد برای این هیولای در لباس جنتلمن. بهداد خیلی باهوش است و این نکته ریز را گرفته. از جایی به بعد، انگار از آن اقتدار و طلبکارمآبیِ ذاتی شایگان در مقابل هما حقی، با آن ملاحت مهارناپذیر و هنجار گریز سحر دولتشاهی کوتاه آمده. نگاه هایش چه بجا رام شده و لگام میمیک و زبان بدنش را مسلط به دست گرفته. اصلاً خاصیت بعضی عشقها، از جمله در همین سریال، یک چنین خروجی بامزه و پیش بینی نشده ای است. چشم باز می کنی و میبینی شده آنچه نباید!
بازی بهداد، همه اینها را به منِ بیننده حالی میکند.(البته کاری ندارم شایگان قرار است در تحریف نمادین مسخرهای، بارِ سواستفاده ها و کجروی های اوایل انقلاب را یک تنه به دوش بکشد!)
بهداد به نظرم هنوز فرصت دارد جبران کند اشتباه های بازیگر خراب کن و مبتذلی مثل دل یا مارموز را. ضمناً فرضیه قربانی شدن زیر پای نوید محمدزاده به بهانه واگذاری جبری میدان به جوانترها را هم می تواند غلفتی پاک کند. با همین طور انتخاب ها و نقش ها. بویژه وقتی می بینم همین حوالی، نوید محمدزاده در قورباغه به جای متفاوت بودن، تدریس آماتور بودن میکند!
او حتی در فیلم بد و کسالت آور گیجگاه هم یک حامد بهداد دیده نشده و جدید رو کرده که در دوره تکرار مکررات اغلب بازیگران با این گستره تولیدات پیش پا افتاده، تلاش مغتنمی است. خلاصه که خداقوت آقای بهداد! با همین فرمان برو جلو برادر!
بازی جذاب حامد بهداد با رویا نونهالی
سکانسی زیبا از فیلم سینمایی نیمه_شب اتفاق افتاد با بازی حامد بهداد و رویا نونهالی را مشاهده می کنید.
چرا حامد بهداد دورهمی و خندوانه شرکت نمیکند؟
حامد بهداد در این مصاحبه از کلیپ معروفی که وایرال شد صحبت می کند و از علت شرکت نکردن در دورهمی و خندوانه میگوید. او می گوید آدم فی البداهه نیست و نمی تواند گفتگوی فی البداهه را مدیریت کند!
این مهاجرت به دلیل شرایط شغلی پدرش پیش آمده است او به نیشابور و مردمش تعصب خاصی دارد و همیشه از ویژگی های آنها تعریف و تمجید می کند.
بخاطر شغل پدرش مدتی در نیشاپور بود اما با ورشکسته شدن پدر خانواده راهی مشهد می شوند، پدرش اهل شعر و شاعری و خانواده اش هم اهل مسابقه مشاعره بودند.
بهداد از ۹ سالگی تئاتر بازی کرده و عاشق بازیگری است او به مارلون براند (هنرپیشه آمریکایی) عشق می ورزد و این را مخفی هم نکرده که دوست دارد ادای او را دربیاورد.
نحوه ورود به بازیگری
رامبد جوان مرا به سینما آورد و دست مرا گرفت به رامبد نقشی در فیلم آخر بازی همایون اسعدیان در سال ۷۹ پیشنهاد شده بود او من را به جای خودش معرفی کرد. فیلمی که من به خاطرش کاندیدای دریافت سیمرغ بازیگری شدم.
شعر نویسی حامد بهداد
من مدتی شعر نوشتم اما شعرها خوب از آب درنیامد، ساز یاد گرفتم و شروع کردم به مطالعه و در کنارش نقاشی و چند کار دیگر کردم، من زحمت زیادی کشیدم که به شرایط سالم تری درون خودم برسم
عکس حامد بهداد و مادرش
علائم زندگی من
آدمی جدی هستم اما در فضاهای خاصی، درست در دل همان لحظه که جدی هستم خیلی راحت شوخی می کنم چون اگر شوخی نکنم و راحت نباشم سقوط می کنم و برای اینکه سقوط نکنم دست و پا می زنم و اینها کمک می کند که علائم حیاتم از بین نرود
من از اینکه ضربان قلبم پایین بیاید می ترسم، از این تنهایی و از آرامش بیش از حد میترسم، جدیت من در چیزهای دیگری است و شاید بیشترش تظاهر باشد
خوانندگی
از همان بچگی به موسیقی علاقه داشته و گهگاه ترانه هایی هم می خوانده. اما به عنوان فعالیت جدی، سال ۹۳ برای گروه دارکوب چند ترانه خواند بعد از آن در آلبوم ساعت ۲۵ رضا یزدانی هم با او همراهی کرد و یک تیتراژ هم برای سریال مثل یک کابوس خواند.
در سریال دندون طلا هم به عنوان خواننده آهنگ های قهوه خانه ای حضور پیدا کرده و تمام ترانه هایی که با توجه به نقش اش لازم است خوانده شود را با صدای خودش خوانده و همکاری با برزو ارجمند نیز داشته است
علاقه به عکاسی
عکاسی یکی از فعالیت هایی است که بهداد در طول سال های بازیگری اش سراغشان رفته او سال ۸۷ نمایشگاه عکس برگزار کرد و ۳۵ عکس با موضوع کادر و اتفاق در سینما را در گالری شیرین به نمایش گذاشت
از دوبله تا تهیه کنندگی
حامد بهداد در عرصه دوبله هم فعالیت زیادی کرده. او در چند فیلم مستند به عنوان دوبلور حاضر شده. یک زمانی هم تصمیم داشت گروهی از دوبلورها را با هزینه خودش کنار هم جمع کند و فیلم های کلاسیک مهم تاریخ سینمای جهان را از نو دوبله کند،مدت ها برای این پروژه وقت گذاشت اما معلوم نشد تا چه مرحله ای پیش رفت. بهداد همچنین تهیه کنندگی فیلم کوتاه ایران ۶۶ را به کارگردانی علی بهراد را برعهده داشت
عمق دوستی با رامبد جوان
یک بار احساس کردم، دیگر مثل قبل با رامبد دوست و رفیق نیستیم و به او پیامک دادم که می دانم دیگر بهترین دوست و رفیق تو نیستم و می دانم که فلانی را از من بیشتر دوست داری، پس از این به بعد رفتارم را بر این اساس تنظیم می کنم. در جواب این پیامک من او جواب داد که احمقی اگر فکر کنی که بین دوست هایم کسی را به اندازه تو دوست داشته باشم و باز من جواب دادم : پس من رفتارم را براساس آخرین پیامک تو تنظیم می کنم.
زن های ایرانی خیلی خشن هستند
حامد بهداد، بازیگر سینمای ایران اخیرا در مصاحبه ای با یکی از نشریات فارسی زبان خارج از کشور در پاسخ به اینکه چرا زن ایرانی نمی گیرد گفت :
زن های ایرانی خیلی خشن هستند، تازه وقتی کتکشان می زنی شکایت می کنند و در مورد حقوق زنان حرف می زنند، به جای اینکه مثل زنان مالزی بعد کتک خوردن دستشان را به روی سینه شان جفت کنند و تعظیم کنند و بگویند ارباب عفو بفرمایید، تهدید می کنند که مهریه ام را به اجرا می گذارم و پدرت را در می آورم ! با آن مادر حسودت! بعد هم بچه را با خودشان می برند و تو را می اندازند زندان، (خنده)
جوایز و افتخارات
● دیپلم افتخار و جایزه نقدی بخش ویدئو سینما و نگاه نو جشنواره فیلم فجر / فیلم دلخون – ۱۳۸۷
● بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم ابوظبی / فیلم کسی از گربههای ایرانی خبر نداره – ۱۳۸۸ (او در اختتامیه این مراسم حضور نداشت و به خاطر بازی در فیلم آدمکش در تهران بود بهداد بخشی از جایزه نقدی خود را به نخستین جشنواره فیلم های کوتاه ایرانی در کانادا تقدیم کرد) وی یکی از داوران جشنواره فیلم کوتاه کانادا بود
● تندیس بهترین بازیگر مرد جشنواره حافظ / فیلم روز سوم – ۱۳۸۸
● سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از جشنواره فیلم فجر / فیلم جرم – ۱۳۸۹
● چهره سال بازیگری جشن یک سالگی مجله رونا – ۱۳۸۹
● جایزه بهترین بازیگر مرد جشن ستارگان مجله اتفاق نو / فیلم جرم – ۱۳۹۰
عکس حامد بهداد و باران کوثری و پگاه آهنگرانی
شخصیت و بیوگرافی حامد بهداد و همسرش (عکس)
فیلم های سینمایی
● سد معبر – ۱۳۹۵
● نیمه شب اتفاق افتاد – ۱۳۹۴
● هفت ماهگی – ۱۳۹۴
● هیهات – ۱۳۹۴
● خانه دختر – ۱۳۹۳
● چهارشنبه خون به پا میشود – ۱۳۹۳
● آرایش غلیظ – ۱۳۹۲
● چرک نویس – ۱۳۹۲
● زندگی جای دیگریست – ۱۳۹۲
● چه خوبه که برگشتی – ۱۳۹۱
● فرزند چهارم – ۱۳۹۱
● بی تابی – ۱۳۹۰
● به فاصله یک نفس – ۱۳۹۰
● پله آخر – ۱۳۹۰
● نارنجی پوش – ۱۳۹۰
● انتهای خیابان هشتم – ۱۳۸۹
● جرم – ۱۳۸۹
● سعادتآباد – ۱۳۸۹
● پرتقال خونی – ۱۳۸۹
● قبرستان – ۱۳۸۹
● هفت دقیقه تا پاییز – ۱۳۸۸
● لطفاً مزاحم نشوید – ۱۳۸۸
● آدم کش – ۱۳۸۸
● بیداری – ۱۳۸۷
● کیمیا و خاک – ۱۳۸۷
● کسی از گربه های ایرانی خبر نداره – ۱۳۸۷
● موج سوم – ۱۳۸۷
● مردی که گیلاس هایش را خورد – ۱۳۸۷
● محاکمه – ۱۳۸۷
● زندگی با چشمان بسته – ۱۳۸۷
● دل خون – ۱۳۸۷
● شبانه روز – ۱۳۸۷
● دو راه حل برای یک مسئله – ۱۳۸۶
● هر شب تنهایی – ۱۳۸۶
● مجنون لیلی – ۱۳۸۶
● تسویه حساب – ۱۳۸۶
● رویای زمین – ۱۳۸۶
● دایره زنگی – ۱۳۸۶
● حس پنهان – ۱۳۸۵
● آدم – ۱۳۸۵
● روز سوم – ۱۳۸۵
● باغ فردوس – ۱۳۸۴
● پیشنهاد بیشرمانه به نقاش مرده – ۱۳۸۴
● رقص با ماه – ۱۳۸۴
● عروس کوهستان – ۱۳۸۴
● کافه ستاره – ۱۳۸۳
● این زن حرف نمی زند – ۱۳۸۲
● خواهرخوانده – ۱۳۸۲
● بوتیک – ۱۳۸۱
● چای تلخ – ۱۳۸۱
● آخر بازی – ۱۳۷۹
فیلم های تلویزیونی
● صبح روزی که متولد شدم – ۱۳۸۱
● شب عقرب – ۱۳۸۲
● خواهرخوانده – ۱۳۸۲
● عروس کوهستان – ۱۳۸۴
● تله روباه – ۱۳۸۵
مجموعه های تلویزیونی
● همسفر (اپیزود فردا دیر است) – ۱۳۷۹
● سایه آفتاب – ۱۳۸۳
● یک مشت پر عقاب – ۱۳۸۶
● آخرین دعوت – ۱۳۸۷
● سقوط آزاد – ۱۳۹۰
● آسمان من – ۱۳۹۱
● کیمیا – ۱۳۹۳
● دندون طلا – 1394