نقشه شیطانی دختر 20 ساله بلاگر در قالب پرستار
پسر جوان وقتی از شرکت پرستاری اخراج شد برای انتقامجویی از صاحبکار قبلی خود سناریوی سرقت از سالمندان را با همدستی یک دختر بلاگر، اجرا کرد.
چند روز قبل زن میانسالی در تماس با پلیس از سرقت طلاهایش توسط پرستار خانگی خود شکایت کرد و گفت: با یک شرکت معتبر که در فضای مجازی آگهی استخدام پرستار داده بود، تماس گرفتم تا برای مادرم پرستار خانگی استخدام کنم آنها هم دختر جوانی را به خانه مادرم فرستادند.
مادرم از کار پرستار جدیدش راضی بود تا اینکه یک روز هر چه با خانه مادرم تماس گرفتم او پاسخ نداد. نگران شدم و خودم را به خانه اش رساندم و با مادرم که بی هوش بود مواجه شدم و از پرستارش خبری نبود. مادرم را به بیمارستان بردم.
دکتر گفت مسموم شده و یکی با ریختن داروی بی هوشی مادرم را خواب کرده است.
او ادامه داد: تنها کسی که می توانست این کار را انجام دهد، پرستار مادرم بود. هر چه با شماره تلفنش تماس گرفتم پاسخ نداد. وقتی به آن مرکز پرستاری زنگ زدم به من گفتند اصلاً چنین پرستاری ندارند و شماره تلفنی هم که در آگهی منتشر شده متعلق به شرکت آنها نیست.
با شکایت زن میانسال تحقیقات آغاز شد. در ادامه بررسیها آنها با شکایتهای مشابه دیگری مواجه شدند. در تمامی شکایتها دختری 20 ساله به عنوان پرستار راهی خانه شاکیها شده و پس از مدتی با دادن غذای مسموم، نقشه سرقتهایش را اجرا کرده است.
در تحقیق از شاکیها مشخص شد تمامی آنها با دیدن آگهی که در فضای مجازی منتشر شده است با شماره زیر آگهی تماس گرفتهاند. اما در ادامه تحقیقات مشخص شد این شماره تلفن شخصی بوده و فردی با سوء استفاده از نام آن شرکت معتبر کلاهبرداری کرده است.در حالی که تحقیقات در این پرونده ادامه داشت، پسر یکی از شاکیها به پلیس رفت و سرنخی را در اختیار تیم تحقیق قرار داد. او گفت: دیروز وارد پیجی شدم که از فالورهای من بود و صاحب پیج یک خانم بلاگر است. در کمال تعجب دیدم طلاهای مادرم که سرقت شده و بسیار خاص و قدیمی بود در دستان و گردن آن خانم بلاگر است.
با اطلاعاتی که مرد جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داد، آنها موفق به شناسایی دختر بلاگر و دستگیری او شدند.
متهم که از سوی شاکیها شناسایی شده بود در تحقیقات به سرقت با شیوه بی هوشی اعتراف کرد و گفت: من بلاگر اینستاگرام هستم و مدتی قبل در فضای مجازی با اشکان دوست شدم. اشکان در یک مرکز پرستاری کار میکرد ولی بعد از مدتی از آنجا اخراج شد. آن زمان به من گفت که او را بی دلیل اخراج کردهاند و کینه مسئولان مرکز را به دل گرفته است.
او ادامه داد: اشکان مرا مجاب کرد که با او در اجرای نقشهاش همدست شوم. او یک آگهی با نام مرکز پرستاری اما با شماره تلفن خودش در فضای مجازی منتشر کرد. افرادی که در جست و جوی پرستار برای سالمندان بودند با این تصور که آگهی متعلق به همان مرکز پرستاری معتبر است با شماره تلفن تماس گرفته و اشکان مرا به خانه آنها میفرستاد.
چند روزی مشغول به کار میشدم و زمانی که از محل طلاها و پولهایشان باخبر میشدم با ریختن داروی بی هوشی در غذاهایشان، نقشه سرقت را انجام میدادم. در هر سرقت از 100 میلیون تا 500 میلیون تومان طلا و دلار و وسایل با ارزش سرقت میکردم. حتی در یکی از سرقتهایم سرویس جواهر برلیانی سرقت کردم. هر چیزی سرقت میکردم، به اشکان میدادم. به دنبال اظهارات دختر جوان، اشکان نیز بازداشت شد.
پسر جوان به سرقتهایش اعتراف کرد و گفت: در مرکز پرستاری که کار میکردم پول هم سرقت میکردم. زمانی که ماجرای سرقتهایم برملا شد، مرا اخراج کردند. من هم کینه آنها را به دل گرفتم و تصمیم گرفتم با این کار شرکت را بدنام کنم.
با اعتراف دختر و پسر جوان به دستور قاضی باقری از شعبه دوم دادیاری دادسرای ویژه سرقت، تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.