کد خبر : 10487 / /
/

خشونت های خانگی به انواع رفتارهای خشونت باری گفته می شود که افراد در سطح خانواده علیه یکدیگر اعمال می کنند.

 

به میان مردم رفتیم تا از آنها درباره مصادیق و ریشه های بروز خشونت علیه زنان و مردان در سطح جامعه و در میان خانواده ها سوال کنیم، آن هم در شرایطی که از نظر دکتر اردشیر گراوند، جامعه شناس، این روزها در جامعه ما خشونت هم علیه زنان و هم علیه مردان به شکل های مختلف اعمال می شود و البته ریشه اصلی تمام خشونت های خانگی، مشکلات اقتصادی است.

خشونت های خانگی به انواع رفتارهای خشونت باری گفته می شود که افراد در سطح خانواده علیه یکدیگر اعمال می کنند. با وجود این که مصادیق خشونت های خانگی بیشتر علیه زنان و کودکان اعمال می شود، اما در تحلیل خشونت های خانگی، نباید از خشونت علیه مردان نیز غافل شد. اگر خشونت های خانگی نسبت به زنان بیشتر به صورت فیزیکی، کلامی، جنسی و جنسیتی تحمیل می شود، خشونت علیه مردان عمدتا از دایره کلام تجاوز نمی کند. در این میان با وجود نقش مهم مسائل فرهنگی در بروز خشونت های خانگی، بسیاری از جامعه شناسان معتقدند که در سال های اخیر دشواری های اقتصادی خانوارها، میزان بروز خشونت های خانگی را تشدید کرده است. 

خشونت علیه زنان چیست؟ خشونت علیه مردان کدام است؟ 

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، «هرگونه عمل خشونت آمیز بر پایه جنسیت را که بتواند منجر به آسیب فیزیکی، جنسی یا روانی بر زنان شود»، به عنوان «خشونت علیه زنان» تعریف کرده است و در نسخه اصلاح‌شده لایحه «صیانت، کرامت و تامین امنیت بانوان در برابر خشونت» نیز که هم اکنون در کمیسیون اجتماعی مجلس در دست بررسی است، «هر رفتار عمدی که به جهت جنسیت یا موقعیت آسیب پذیر یا نوع رابطه بر زن واقع شود و موجب ورود آسیب به جسم، روان، شخصیت، حیثیت یا حقوق و آزادی های قانونی زن شود»، به عنوان خشونت علیه بانوان تعریف شده است. 

اما صرف نظر از تعاریف حقوقی خشونت علیه زنان، این پدیده قرن هاست که نه تنها زیر پوست جامعه ما و بسیاری از جوامع سنتی دیگر وجود دارد، بلکه در حال حاضر هم که جوامع در حال توسعه همچون ایران در حال گذار از المان های سنتی به المان های مدرن هستند، هنوز هم مصادیق خشونت کلامی، روانی، فیزیکی، جنسی و جنسیتی علیه زنان در ایران و جهان مشاهده می شود. 

البته باید توجه داشت با وجود این که بسیاری از جامعه شناسان معتقدند که جامعه ایران همچنان یک جامعه مردسالار محسوب می شود، اما در همین جامعه خشونت های فراوانی نیز علیه مردان اعمال می شود که در مشکلات اقتصادی، روانی، اخلاقی و تربیتی زوجین ریشه دارد. در این میان رفتارهایی مانند تهدید، تحقیر و تمسخر مردان توسط زنان از جمله مصادیق خشونت علیه مردان محسوب می شود که کمابیش در برخی خانواده های ایرانی رواج دارد. 

بنابرانی نکته مهمی که باید به آن توجه داشت، این است که در جامعه ما نه تنها بر بسیاری از زنان، خشونت به شکل های گوناگون اعمال می شود، بلکه برخی مردان نیز تحت اعمال خشونت هستند و افزایش مشکلات اقتصادی و آسیب های روانی در سال های اخیر، مصادیق خشونت علیه مردان را تشدید کرده است.

در واقع، خشونت علیه مردان نیز نوعی خشونت خانگی است که شاید مصادیق فیزیکی آن کمتر باشد، اما در چند سال گذشته هم زمان با رشد میزان بروز آسیب های اجتماعی گوناگون در جامعه ایران که در دشواری های معیشتی و معضلات فرهنگی ریشه دارند، شاهد افزایش سطح خشونت خانگی علیه مردان نیز بوده ایم. 

مردان هم مانند زنان و کودکان قربانی خشونت های خانگی هستند 

این نکته ای است که دکتر اردشیر گراوند، جامعه شناس در گفت و گو با رکنا روی آن دست گذاشت و اظهار داشت: متاسفانه در خانواده های ایرانی خشونت صرفا علیه زنان اعمال نمی شود و ما شاهد خشونت علیه مردان و خشونت علیه کودکان نیز هستیم. بنابراین بهترین تعبیر برای مجموع این خشونت ها، همان لفظ «خشونت خانگی» است که قربانیان آن می توانند زنان، مردان یا کودکان باشند. 

وی افزود: خشونت علیه مردان در سطح خانواده بیشتر به صورت کلامی اعمال می شود. یعنی عمدتا زنان با طعنه زدن و تمسخر نوعی خشونت نرم را علیه مردان اعمال می کنند که ریشه اصلی آن هم در جامعه امروز ما به مشکلات معیشتی بازمی‌گردد و چون بسیاری از مردان به دلیل دشواری های اقتصادی م نمی توانند معاش خانواده خود را تامین کنند، از سوی همسران خود تحت خشونت کلامی قرار می گیرند. 

تغییر مصادیق خشونت علیه زنان با افزایش سطح آگاهی بانوان 

البته از نظر این کارشناس علوم اجتماعی، به دلیل مردسالاری حاکم بر جامعه ایران، در کشور ما خشونت علیه زنان همواره ریشه‌دارتر بوده و میزان وقوع آن بیشتر از خشونت علیه مردان بوده است. خشونت علیه زنان در ایران نیز همواره دارای مصادیقی همچون خشونت های جسمی، کلامی، عاطفی و جنسی بوده است و البته هرچه سطح آگاهی و مطالعه زنان نسبت به حقوق انسانی خود افزایش یافته، مصادیق خشونت علیه زنان نیز در جامعه ما نیز تغییر کرده است. 

گراوند در توضیح بیشتر این مساله گفت: در دهه های گذشته که زنان جامعه ما آگاهی کمتری نسبت به امروز داشتند، لزوما مصادیقی همچون آسیب فیزیکی به عنوان خشونت علیه زنان تعبیر می شد، اما امروز که سطح آگاهی بانوان افزایش یافته است، حتی کوچکترین آزارهای کلامی و عاطفی علیه زنان را نیز می توان به عنوان خشونت علیه بانوان تعبیر کرد، چون حساسیت جامعه نسبت به خشونت علیه زنان بالاتر رفته است. 

وجود حس تحکم در مردان، عامل بروز خشونت علیه زنان 

این جامعه شناس درباره ریشه های خشونت علیه زنان در ایران توضیح داد: خشونت علیه زنان عمدتا در المان های فرهنگی جوامع مختلف ریشه دارد، اما قبل از آن باید خشونت علیه زنان را تابعی از ویژگی های فیزیولوژیکی انسان ها دانست. در واقع، چون زنان از نظر قوای جسمانی عمدتا ضعیف تر از مردان هستند، آقایان در طول تاریخ گمان می کردند که به دلیل داشتن قدرت جسمانی بیشتر، می توانند علیه زنان خشونت بورزند. 

همچنین از نظر گراوند، سبک زندگی افراد متعلق به جوامع گوناگون نیز می تواند در مصادیق اعمال خشونت علیه زنان تاثیر بگذارد؛ به عبارت دیگر، نوع خشونتی که در جوامع شهری نسبت به زنان اعمال می شود، با خشونتی که در جوامع روستایی و عشایری بر زنان تحمیل می شود، متفاوت است. 

این کارشناس علوم اجتماعی اما معتقد است مهمترین ریشه مشترک خشونت علیه زنان در جوامع شهری، روستایی و عشایری امروز ایران، این است که هم اکنون تمام این جوامع در مرحله گذار از شرایط فرهنگی - اجتماعی سنتی به شرایط فرهنگی - اجتماعی مدرن قرار دارند.

یعنی از نظر این جامعه شناس، با وجود این که در جامعه ایران، المان های مدرن زیادی وارد بطن زندگی مردم شده است، اما هنوز ساختارهای سنتی جامعه بخصوص در سطح خانواده ها حفظ شده است و مردان خانواده از پدر گرفته تا برادر و حتی فرزند نوعی حس تحکم را بر زنان خانواده خود دارند و به همین دلیل، خشونت های مختلفی را بر زنان تحمیل می کنند که در موارد حاد می تواند به قتل های خانوادگی نیز منجر شود. 

دشواری های معیشتی، عامل اصلی تشدید خشونت های خانگی 

نکته دیگری که گراوند به آن اشاره کرد، این است که صرف نظر از تمام مسائل فرهنگی، آنچه امروز موجب تشدید خشونت های خانگی در جامعه ایران شده، دشوارتر شدن وضعیت معیشتی خانوارهاست. در واقع، چون در حال حاضر دخل و خرج بسیاری از خانواده های ایرانی تنظیم نیست، اعضای خانواده خواه ناخواه دچار آسیب های روانی گوناگونی می شوند و به دلیل دچار شدن به همین آسیب ها، علیه یکدیگر خشونت می ورزند. 

این جامعه شناس معتقد است با وجود این که معضلات فرهنگی همواره به عنوان یکی از زمینه های مهم اعمال خشونت های خانگی تلقی می شوند، اما آنچه امروزه ریشه اصلی تشدید خشونت های خانگی در جامعه ماست، دشواری های معیشتی است و مهمترین اقدامی هم که حکومت می تواند برای کاهش سطح خشونت های خانگی علیه مردان، زنان و کودکان انجام دهد، تلاش برای بهبود وضعیت معیشتی خانوارهاست که بسیار بیشتر از تصویب طرح ها و لوایح گوناگون می تواند منجر به کاهش سطح خشونت در میان خانوارها شود. 

 این کارشناس علوم اجتماعی در توضیح بیشتر گفت: آمارهای رسمی نشان می دهد که در حدود 25 درصد از خانوارهای ایرانی هیچ کدام از اعضا دارای اشتغال رسمی نیستند، حدود 30 درصد از خانواده های ما مستاجر هستند، تعداد خانوارهای تک نفره در جامعه ما در 20 سال اخیر دو برابر شده است و میانگین سن ازدواج پسران در کلانشهرها از 30 سال بالاتر رفته است. ریشه اصلی تمام این مشکلات نیز به دشواری های اقتصادی بازمی‌گردد که این روزها به افزایش نگرانی خانواده ها دامن زده و احتمال بروز خشونت در میان آنها را بالا برده است.

بنابراین از نظر گرواند، اگر حکومت بتواند شرایطی را فراهم کند که عمده خانوارهای ایرانی با خیالی آسوده امکانات اولیه مورد نیاز خود را تامین کنند، احتمال بروز خشونت های خانگی حداقل 80 درصد کمتر می شود. در واقع، اکنون مهمترین اقدامی که حکومت باید برای کاهش سطح خشونت علیه زنان و مردان انجام دهد، تامین معیشت خانوارها و توسعه اشتغال جوانان است. 

به میان مردم رفتیم تا از آنها درباره مصادیق و ریشه های بروز خشونت علیه زنان و مردان در سطح جامعه و در میان خانواده ها سوال کنیم، آن هم در شرایطی که از نظر دکتر اردشیر گراوند، جامعه شناس، این روزها در جامعه ما خشونت هم علیه زنان و هم علیه مردان به شکل های مختلف اعمال می شود و البته ریشه اصلی تمام خشونت های خانگی، مشکلات اقتصادی است.

خشونت های خانگی به انواع رفتارهای خشونت باری گفته می شود که افراد در سطح خانواده علیه یکدیگر اعمال می کنند. با وجود این که مصادیق خشونت های خانگی بیشتر علیه زنان و کودکان اعمال می شود، اما در تحلیل خشونت های خانگی، نباید از خشونت علیه مردان نیز غافل شد. اگر خشونت های خانگی نسبت به زنان بیشتر به صورت فیزیکی، کلامی، جنسی و جنسیتی تحمیل می شود، خشونت علیه مردان عمدتا از دایره کلام تجاوز نمی کند. در این میان با وجود نقش مهم مسائل فرهنگی در بروز خشونت های خانگی، بسیاری از جامعه شناسان معتقدند که در سال های اخیر دشواری های اقتصادی خانوارها، میزان بروز خشونت های خانگی را تشدید کرده است. 

خشونت علیه زنان چیست؟ خشونت علیه مردان کدام است؟ 

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، «هرگونه عمل خشونت آمیز بر پایه جنسیت را که بتواند منجر به آسیب فیزیکی، جنسی یا روانی بر زنان شود»، به عنوان «خشونت علیه زنان» تعریف کرده است و در نسخه اصلاح‌شده لایحه «صیانت، کرامت و تامین امنیت بانوان در برابر خشونت» نیز که هم اکنون در کمیسیون اجتماعی مجلس در دست بررسی است، «هر رفتار عمدی که به جهت جنسیت یا موقعیت آسیب پذیر یا نوع رابطه بر زن واقع شود و موجب ورود آسیب به جسم، روان، شخصیت، حیثیت یا حقوق و آزادی های قانونی زن شود»، به عنوان خشونت علیه بانوان تعریف شده است. 

اما صرف نظر از تعاریف حقوقی خشونت علیه زنان، این پدیده قرن هاست که نه تنها زیر پوست جامعه ما و بسیاری از جوامع سنتی دیگر وجود دارد، بلکه در حال حاضر هم که جوامع در حال توسعه همچون ایران در حال گذار از المان های سنتی به المان های مدرن هستند، هنوز هم مصادیق خشونت کلامی، روانی، فیزیکی، جنسی و جنسیتی علیه زنان در ایران و جهان مشاهده می شود. 

البته باید توجه داشت با وجود این که بسیاری از جامعه شناسان معتقدند که جامعه ایران همچنان یک جامعه مردسالار محسوب می شود، اما در همین جامعه خشونت های فراوانی نیز علیه مردان اعمال می شود که در مشکلات اقتصادی، روانی، اخلاقی و تربیتی زوجین ریشه دارد. در این میان رفتارهایی مانند تهدید، تحقیر و تمسخر مردان توسط زنان از جمله مصادیق خشونت علیه مردان محسوب می شود که کمابیش در برخی خانواده های ایرانی رواج دارد. 

بنابرانی نکته مهمی که باید به آن توجه داشت، این است که در جامعه ما نه تنها بر بسیاری از زنان، خشونت به شکل های گوناگون اعمال می شود، بلکه برخی مردان نیز تحت اعمال خشونت هستند و افزایش مشکلات اقتصادی و آسیب های روانی در سال های اخیر، مصادیق خشونت علیه مردان را تشدید کرده است.

در واقع، خشونت علیه مردان نیز نوعی خشونت خانگی است که شاید مصادیق فیزیکی آن کمتر باشد، اما در چند سال گذشته هم زمان با رشد میزان بروز آسیب های اجتماعی گوناگون در جامعه ایران که در دشواری های معیشتی و معضلات فرهنگی ریشه دارند، شاهد افزایش سطح خشونت خانگی علیه مردان نیز بوده ایم. 

مردان هم مانند زنان و کودکان قربانی خشونت های خانگی هستند 

این نکته ای است که دکتر اردشیر گراوند، جامعه شناس در گفت و گو با رکنا روی آن دست گذاشت و اظهار داشت: متاسفانه در خانواده های ایرانی خشونت صرفا علیه زنان اعمال نمی شود و ما شاهد خشونت علیه مردان و خشونت علیه کودکان نیز هستیم. بنابراین بهترین تعبیر برای مجموع این خشونت ها، همان لفظ «خشونت خانگی» است که قربانیان آن می توانند زنان، مردان یا کودکان باشند. 

وی افزود: خشونت علیه مردان در سطح خانواده بیشتر به صورت کلامی اعمال می شود. یعنی عمدتا زنان با طعنه زدن و تمسخر نوعی خشونت نرم را علیه مردان اعمال می کنند که ریشه اصلی آن هم در جامعه امروز ما به مشکلات معیشتی بازمی‌گردد و چون بسیاری از مردان به دلیل دشواری های اقتصادی م نمی توانند معاش خانواده خود را تامین کنند، از سوی همسران خود تحت خشونت کلامی قرار می گیرند. 

تغییر مصادیق خشونت علیه زنان با افزایش سطح آگاهی بانوان 

البته از نظر این کارشناس علوم اجتماعی، به دلیل مردسالاری حاکم بر جامعه ایران، در کشور ما خشونت علیه زنان همواره ریشه‌دارتر بوده و میزان وقوع آن بیشتر از خشونت علیه مردان بوده است. خشونت علیه زنان در ایران نیز همواره دارای مصادیقی همچون خشونت های جسمی، کلامی، عاطفی و جنسی بوده است و البته هرچه سطح آگاهی و مطالعه زنان نسبت به حقوق انسانی خود افزایش یافته، مصادیق خشونت علیه زنان نیز در جامعه ما نیز تغییر کرده است. 

گراوند در توضیح بیشتر این مساله گفت: در دهه های گذشته که زنان جامعه ما آگاهی کمتری نسبت به امروز داشتند، لزوما مصادیقی همچون آسیب فیزیکی به عنوان خشونت علیه زنان تعبیر می شد، اما امروز که سطح آگاهی بانوان افزایش یافته است، حتی کوچکترین آزارهای کلامی و عاطفی علیه زنان را نیز می توان به عنوان خشونت علیه بانوان تعبیر کرد، چون حساسیت جامعه نسبت به خشونت علیه زنان بالاتر رفته است. 

وجود حس تحکم در مردان، عامل بروز خشونت علیه زنان 

این جامعه شناس درباره ریشه های خشونت علیه زنان در ایران توضیح داد: خشونت علیه زنان عمدتا در المان های فرهنگی جوامع مختلف ریشه دارد، اما قبل از آن باید خشونت علیه زنان را تابعی از ویژگی های فیزیولوژیکی انسان ها دانست. در واقع، چون زنان از نظر قوای جسمانی عمدتا ضعیف تر از مردان هستند، آقایان در طول تاریخ گمان می کردند که به دلیل داشتن قدرت جسمانی بیشتر، می توانند علیه زنان خشونت بورزند. 

همچنین از نظر گراوند، سبک زندگی افراد متعلق به جوامع گوناگون نیز می تواند در مصادیق اعمال خشونت علیه زنان تاثیر بگذارد؛ به عبارت دیگر، نوع خشونتی که در جوامع شهری نسبت به زنان اعمال می شود، با خشونتی که در جوامع روستایی و عشایری بر زنان تحمیل می شود، متفاوت است. 

این کارشناس علوم اجتماعی اما معتقد است مهمترین ریشه مشترک خشونت علیه زنان در جوامع شهری، روستایی و عشایری امروز ایران، این است که هم اکنون تمام این جوامع در مرحله گذار از شرایط فرهنگی - اجتماعی سنتی به شرایط فرهنگی - اجتماعی مدرن قرار دارند.

یعنی از نظر این جامعه شناس، با وجود این که در جامعه ایران، المان های مدرن زیادی وارد بطن زندگی مردم شده است، اما هنوز ساختارهای سنتی جامعه بخصوص در سطح خانواده ها حفظ شده است و مردان خانواده از پدر گرفته تا برادر و حتی فرزند نوعی حس تحکم را بر زنان خانواده خود دارند و به همین دلیل، خشونت های مختلفی را بر زنان تحمیل می کنند که در موارد حاد می تواند به قتل های خانوادگی نیز منجر شود. 

دشواری های معیشتی، عامل اصلی تشدید خشونت های خانگی 

نکته دیگری که گراوند به آن اشاره کرد، این است که صرف نظر از تمام مسائل فرهنگی، آنچه امروز موجب تشدید خشونت های خانگی در جامعه ایران شده، دشوارتر شدن وضعیت معیشتی خانوارهاست. در واقع، چون در حال حاضر دخل و خرج بسیاری از خانواده های ایرانی تنظیم نیست، اعضای خانواده خواه ناخواه دچار آسیب های روانی گوناگونی می شوند و به دلیل دچار شدن به همین آسیب ها، علیه یکدیگر خشونت می ورزند. 

این جامعه شناس معتقد است با وجود این که معضلات فرهنگی همواره به عنوان یکی از زمینه های مهم اعمال خشونت های خانگی تلقی می شوند، اما آنچه امروزه ریشه اصلی تشدید خشونت های خانگی در جامعه ماست، دشواری های معیشتی است و مهمترین اقدامی هم که حکومت می تواند برای کاهش سطح خشونت های خانگی علیه مردان، زنان و کودکان انجام دهد، تلاش برای بهبود وضعیت معیشتی خانوارهاست که بسیار بیشتر از تصویب طرح ها و لوایح گوناگون می تواند منجر به کاهش سطح خشونت در میان خانوارها شود. 

 این کارشناس علوم اجتماعی در توضیح بیشتر گفت: آمارهای رسمی نشان می دهد که در حدود 25 درصد از خانوارهای ایرانی هیچ کدام از اعضا دارای اشتغال رسمی نیستند، حدود 30 درصد از خانواده های ما مستاجر هستند، تعداد خانوارهای تک نفره در جامعه ما در 20 سال اخیر دو برابر شده است و میانگین سن ازدواج پسران در کلانشهرها از 30 سال بالاتر رفته است. ریشه اصلی تمام این مشکلات نیز به دشواری های اقتصادی بازمی‌گردد که این روزها به افزایش نگرانی خانواده ها دامن زده و احتمال بروز خشونت در میان آنها را بالا برده است.

بنابراین از نظر گرواند، اگر حکومت بتواند شرایطی را فراهم کند که عمده خانوارهای ایرانی با خیالی آسوده امکانات اولیه مورد نیاز خود را تامین کنند، احتمال بروز خشونت های خانگی حداقل 80 درصد کمتر می شود. در واقع، اکنون مهمترین اقدامی که حکومت باید برای کاهش سطح خشونت علیه زنان و مردان انجام دهد، تامین معیشت خانوارها و توسعه اشتغال جوانان است. 

ارسال نظر

خبرگزاری نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند. لطفا از نوشتن نظرات خود به لاتین (فینگیلیش ) خودداری نمایید توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت و منفی استفاده کنید.