جستجو
کد خبر : 8484 /

اخبار / اخبار ورزشی / حواشی اخبار ورزشی

بمب های نقل و انتقالات فوتبال ایران در سال های گذشته واقعا بمب بودند و بازیکنانی که ناگهان سر از تیم های دیگر در می آوردند جزو نخبگان فوتبال محسوب می شدند.

 

این روزها بازیکنان دهه ۶۰ وقتی اخبار نقل و انتقالات فوتبال ایران را می خوانند و به بمب هایی که اشاره می شود زوم می کنند لابد در دلشان کلی می خندند!

یکی از این بمب های نقل و انتقالاتی بی گمان شاهرخ بیانی بود؛ مهاجم سال های دور استقلال و تیم ملی ایران. بازیکنی به شدت محبوب نزد استقلالی ها که علی پروین هم علاقه ای خاص به او داشت.

شاهرخ جزو بازیکنانی بود که وقتی وارد ورزشگاه آزادی می شد، سکوها به افتخارش از جا بلند می شدند و به شدت این بازیکن را تشویق می کردند. در هر حال بیانی به دلیل پاره ای از اختلافات، از استقلال جدا شد و در اقدامی باورنکردنی به پرسپولیس رفت.

شاهرخ بیانی سال ها بعد در این ارتباط توضیح داد:

در باشگاه اختلافی پیش آمد بین و من و آقای مراغه چیان که آن زمان کاپیتان تیم بودند. علتش هم زمین‌هایی بود که در سعادت آباد می خواستند به بازیکنان بدهند. خود آقای مراغه‌چیان گرفته بود اما به بازیکنان نگفته بود. به خاطر همین من به عنوان نماینده بازیکنان با ایشان اختلاف نظر پیدا کردم. البته خوب نیست بعد از این همه سال این ماجرا باز شود اما من هم تاوان زیادی دادم.

بمب باورنکردنی نقل و انتقالات در دهه 60/ علی پروین کدام ستاره را از استقلال به پرسپولیس آورد؟

به هر حال کار به درگیری فیزیکی کشیده شد و من اعلام کردم یا جای من است و یا جای ایشان. البته اینها قشنگ نیست که باز شود اما باشگاه ایشان را انتخاب کرد و من را کنار گذاشت. اگر اشتباه نکنم آقای کردنوری مدیر بودند که من را بیرون کردند و گفتند ما شما را نمی خواهیم!

همان شب یک مجلس ختمی بود که من به همراه چند تا از بچه های تیم ملی آنجا رفتیم. ناصر محمدخانی، پنجعلی، درخشان و ضیا عرب شاهی آنجا بودند.  اینها با من رفیق بودند. علی آقا (پروین) هم توی آن مجلس ختم بود و گفت من کار زمین تو را انجام می دهم که یکی دوبار آمد و کار زمین را درست کرد بعد از آن پیشنهاد داد که به پرسپولیس بروم و من هم  نمی توانستم نه بگویم چرا که از نظر اخلاقی علی آقا به من محبت کرده بود. اگرچه آن زمین‌ها اصلا دیگر وجود نداشت و فهمیدیم اصلا زمین شهری نبوده و همه ماجرا دروغ بوده اما با این وجود دیگر نتوانستم به علی آقا نه بگویم. سال بعد هم که برگشتم چرا که آقای مراغه چیان از آنجا رفته بودند و استقلال هم که تیم خودم بود. از بچگی استقلالی بوده‌ام.