جستجو
کد خبر : 28154 /

خواب

مطالعات نشان داده که این حالت در اثر فعال شدن بیش از حد بخش آمیگدالای مغز اتفاق می‌افتد. آمیگدالا قسمتی از مغز است که کنترل حس ترس، وحشت و اضطراب را بر عهده دارد.

کابوس واقعی همه‌ی ما زمانی است که در خواب دچار پارالسیس یا به‌اصطلاح بختک می‌شویم. دو مشخصه اصلی بختک، عدم توانایی در حرکت دادن بدن و حس حضور یک موجود غیرواقعی در داخل اتاق است. این حالت اصلاً شبیه رؤیا نیست و برعکس بسیار واقعی به نظر می‌رسد.

مطالعات نشان داده که این حالت در اثر فعال شدن بیش از حد بخش آمیگدالای مغز اتفاق می‌افتد. آمیگدالا قسمتی از مغز است که کنترل حس ترس، وحشت و اضطراب را بر عهده دارد.

ازکارافتادگی یا فلج شدن موقت بدن (پارالسیس)

فلج شدن بدن در طول خواب یا پارالسیس که ما بیشتر آن را با نام «بختک» می‌شناسیم، حالتی است که هنگام خواب اتفاق می‌افتد. این حالت معمولاً پس از به خواب رفتن یا زمانی نزدیک به هوشیاری به وجود می‌آید. پارالسیس اغلب با تجاربی (دیداری، شنیداری و توهمات حسی که فرد طی عبور از مرحله‌ خواب به هوشیاری تجربه می‌کند) همراه است که در کل به سه مرحله تقسیم‌بندی می‌شود.

مسئله‌ پارالسیس یا فلج موقت بدن موضوع تازه‌ای نیست در طول هزاران سال، پارالسیس به شکل‌های مختلف و در داستان‌های عامیانه‌ بسیاری از فرهنگ‌ها وجود دارد.

در ژاپن به بختک «کاناشیبار» گفته می‌شود، در جزیره‌ نیوفاوندلند آن را با نام «ساحره‌ پیر» می‌شناسند که شب‌هنگام سراغ افراد می‌رود. در چین هم بختک را «روح ظالم» نام‌گذاری کرده‌اند. حتی هنرمندانی از جمله جان هنری فوسلی، نقاشی‌ای با نام «کابوس» در رابطه با پارالسیس کشیده است.

در آمریکا اعتقاد به بختک با مشاهده‌ بشقاب‌پرنده‌ها در بین مردم محبوبیت و گسترش پیدا کرد. بعد از چندین شایعاتی مبنی بر ربوده شدن شبانه‌ انسان‌ها در بستر خواب توسط بیگانگان گزارش شد.

در مکزیک بیش از ۹۰ درصد از نوجوانان با این جمله که یک جسد از من بالا می‌رفت برای توصیف بختک آشنایی دارند. در فرهنگ آفریقا بختک را با عنوان «شیطان روی پشت» می‌شناسند.

همه‌ این‌ها نشان‌دهنده‌ این است که پارالسیس یا بختک در همه‌ فرهنگ‌ها و کشورها وجود دارد.

مراحل پارالسیس

احساس حضور یک مزاحم: صدای باز شدن در شنیدن صدای قدم زدن، دیدن سایه‌ یک شخص یا احساس وجود خطر داخل اتاقی که فرد در آن استراحت می‌کند.

بختک: احساس فشار در ناحیه‌ سینه، مشکل در تنفس همراه با حس خفگی و احساس این‌که کسی گلوی فرد را فشار می‌دهد، است. در این شرایط شخصی که دچار این حالت می‌شود، تصور می‌کند در حال مرگ است.

فرد حالاتی مثل چرخیدن، شناور بودن و پرواز را تجربه می‌کند که شبیه به تجارب نزدیک به مرگ است.

اگرچه این حالت کوتاه بوده و برای سلامتی مشکلی ایجاد نمی‌کند، اما برای عده‌ زیادی که این حالت را تجربه کرده‌اند بسیار ناخوشایند و ترسناک بوده است.

دلیل به وجود آمدن پارالسیس چیست؟

در حالت طبیعی، هنگام خواب، بدن فرد آرام بوده و ماهیچه‌ها بی‌حرکت هستند تا شخص حین رؤیابینی به خود آسیبی وارد نکند.

در طول پارالسیس، نقاطی از مغز که مسئول شناسایی خطرات و تهدیدات هستند، به بالاترین حد از فعالیت خود می‌رسند. صداهای بااهمیت و معمولی، احساسات و سایر محرک‌هایی که در خواب عادی از طرف مغز نادیده گرفته می‌شوند، در حالت پارالسیس به شکل کابوس‌هایی مهیب جلوه می‌کنند.

پارالسیس می‌تواند از علائم بیماری‌هایی مثل افسردگی، میگرن، خواب‌آلودگی دائمی، فشارخون، اضطراب یا بی‌خوابی باشد؛ اما گاهی این حالت در افراد سالم هم اتفاق می‌افتد.

نشانه‌ها و علائم پارالسیس

خشک شدن و عدم توانایی در حرکت دادن اعضای بدن به‌محض به خواب رفتن و یا بیدار شدن فرد. این حالت معمولاً چند ثانیه یا چند دقیقه طول می‌کشد.

 داشتن آگاهی کامل

از دست دادن قدرت تکلم

داشتن توهم و احساس ترس غیرطبیعی. احساس حضور موجودی شیطانی که قصد گرفتن جان فرد را دارد

احساس فشار در ناحیه‌ قفسه‌ سینه

حرکت تختخواب

باز شدن در و شنیده شدن صدای گام‌های فردی ناشناخته

با وجود این‌که فرد بعد از حالت پارالسیس تمام جزئیات را به خاطر می‌آورد، اما از واقعی یا خیالی بودن آن‌ها مطمئن نیست

به وجود آمدن اختلالات تنفسی

شخص این حس را دارد که در حال جان دادن است

عرق کردن

سردرد، درد ماهیچه و هذیان‌گویی

درمان و پیشگیری

پارالسیس بیشتر ناشی از استرس کنترل نشده و خواب نامنظم است؛ بنابراین داشتن الگوی خواب منظم، خواب کافی و کنترل استرس، احتمال دچار شدن فرد به پارالسیس را کاهش خواهد داد.

چطور می‌توان پارالسیس یا بختک را متوقف کرد؟

اگر شما به‌طور مزمن دچار بختک می‌شوید، بنابراین اقدام به پیشگیری بهتر از درمان آن است بنابراین اگر در طول شب از خواب بیدار شدید و دچار فلج موقت بدن شده بودید، چند راهکار وجود دارد که می‌توانید با انجام آن‌ها، مدت‌زمان آن را کاهش دهید.

۱. بدنتان را آرام کنید. با این حالت مبارزه نکنید، چون این کار تنها باعث ترس و نیز بالا رفتن احتمال توهمات آزاردهنده در شما می‌شود.

۲. تلاش کنید که به‌آرامی انگشتان دست و پای خود را حرکت دهید. این حرکات آهسته به‌تدریج به مغز این پیام را می‌رساند که بدن شما هوشیار بوده و حمله‌ بختک باید متوقف شود.

۳. چشمانتان را با چشمک زدن و نگاه کردن به اطراف اتاق حرکت دهید. این کار نیز باعث می‌شود پیغامی مبنی بر آگاهی بدن به مغز منتقل شود.

۴. سعی کنید لب و سایر ماهیچه‌های صورتتان را تکان دهید.

۵. روی تنفستان متمرکزشده و تا آن جا که می‌توانید آرام و آهسته نفس بکشید. اگر تنفستان دچار مشکل بود، به یاد بیاورید که چطور در طول چندین ساعتی که به خواب رفته بودید، خوب و آرام نفس می‌کشیدید.

۶. ذهن خود را در موقعیتی آرام و مثبت قرار دهید. روی افکار آرامش‌بخش تمرکز کنید. تصور کنید داخل ساحلی زیر نور آفتاب بوده و هزاران کیلومتر از تاریکی اتاقتان دور هستید. یک آهنگ شاد هم در ذهنتان مرور کنید.

با پیروی از این نکات مطمئناً خواهید توانست بر پارالسیس غلبه کنید. مغز به‌محض دریافت پیغام‌های کافی مبنی بر هوشیاری متوقف خواهد شد. 

راهکارهایی برای بهتر خوابیدن

۱. همیشه سر ساعتی مشخص به خواب رفته و از خواب بیدار شوید، حتی در طول تعطیلات و آخر هفته‌ها.

۲. محیط خواب خود را بهتر کنید. تشک و روتشکی باید نرم و راحت باشند. اتاق‌خواب خود را تمیز، تاریک و خنک نگه‌دارید.

۳. پرده‌ها را نیمه‌باز بگذارید تا از ورود اشعه‌ شدید خورشید هنگام صبح جلوگیری شود.

۴. از خوابیدن بعد از ساعت ۳ بعدازظهر اجتناب کرده و در طول روز کمتر از ۹۰ دقیقه استراحت کنید.

۵. هر روز ورزش کنید و تا دو ساعت قبل از رفتن به رختخواب ورزش را متوقف کنید.

۶. دو ساعت قبل از رفتن به رختخواب غذای سبکی میل کرده و از خوردن غذای سنگین پرهیز کنید.

۷. پیش از خوابیدن کمی مطالعه کرده یا به موسیقی آرامش‌بخشی گوش کنید.

۸. از تختخواب خود صرفاً برای خوابیدن استفاده کنید.

۹. سعی کنید جلوی نور تلویزیون یا هر نور دیگری به خواب نروید.

۱۰. در طول شب از نور آباژور برای رفت‌وآمد شبانه استفاده کنید.

اولین دیدار با جناب «بختک»

بعد از چند ساعت وقتی کتاب را بالاخره توانستم پشت ویترین کتابفروشی پیدا کنم، رمق زیادی برایم باقی نمانده‌بود. در مسیر برگشت پنجاه صفحه‌ای از کتاب را، نوبرانه خواندم و رسیدم به خانه. آن روزها در خانه‌ پدری، به همراه برادر صاحب یک اتاق بزرگ شده‌بودیم. یعنی پدر زیرزمین را تبدیل به یک سوییت کوچک کرده بود و تقریبا سرویس کاملی داشت.

در حیاط، به مادرم سلام گفتم و رفتم اتاق یا همان زیرزمین خودمان! کیفم را گوشه‌ تخت گذاشتم و دراز کشیدم روی فرش و مشغول خواندن ادامه‌ کتاب شدم. چند صفحه‌ای که جلوتر رفتم، از خستگی یک پیاده‌روی طولانی و فضای نیمه‌تاریک اتاق، خوابم گرفت. دست‌هایم را زیر سرم جمع کردم و چشمانم را بستم.

صدای پای مادرم را وقتی میانه‌ خواب و بیداری بودم، شنیدم که به تأنی نزدیک‌تر می‌شد. بعد صدای باز شدن در آهنی اتاق را شنیدم. می‌خواستم برگردم و از مادرم تشکر کنم که آب‌خنک یا چای خوش‌عطری برایم آورده که دیدم انگار کسی با نهایت قدرت پایش را روی گلویم گذاشته و نمی‌توانم تکان بخورم. احساس خفگی داشتم و سنگینی وحشتناکی را روی سینه‌ام حس می‌کردم.

هرچه می‌خواستم تقلا کنم تا از این موقعیت ناخشنود رها شوم، فایده نداشت. تمام نفسم را جمع کردم و با فریادی بلند از جایم جستم. هیچ خبری نبود، نه هیولایی و نه موجود سنگین وزنی! من بودم و صدای بریده‌ نفس‌هایم. نشستم و تا جایی که می‌شد، نفس عمیق کشیدم. بعدها فهمیدم این مسئله، نوعی ناهنجاری مربوط به حوزه‌ خواب است که قدیمی‌ها به آن بختک می‌گویند.