جستجو
کد خبر : 27024 /

حامد سلطانی

حامد سلطانی مجری معروف صدا و سیما که در برنامهٔ اعجوبه‌ها نیز حضور داشت، بعد از یک سال از فوت همسر اولش، مجدداً ازدواج کرد.

وی در یک پست اینستاگرامی و با انتشار یک دسته گل، حلقه‌های عروسی و متنی طولانی خبر ازدواج دومش را علنی کرد.

آقای سلطانی در انتهای متنی که منتشر کرد، نوشت:  «ما حالا یک خانواده‌ی ۳ نفره هستیم؛ خوش آمدی طبیب ما»

این خبر با واکنش‌های زیادی از سوی کاربران مواجه شد و با کامنت‌های تند و زننده‌ای او را نقد کردند.

وی دارای دو فرزند بود که فرزند پسرش به همراه همسر مرحومه‌اش در یک سانحه رانندگی فوت کردند و او اکنون یک دختر دارد.

حامد سلطانی با انتشار این پست و خبر ازدواجش نوشت:

یا رفیق…

توی همه‌ی یک سال و اندیِ گذشته، هیچوقت به اندازه‌ی امروز یک جرعه نفسِ راحت از گلویم پایین نرفته بود…

جای زخم‌های روی تنمان می‌سوخت و استخوانمان ترک برداشته بود!

قلبمان گاهی تند می‌زد و گاهی آرام‌تر از آنی که باید…

گاهی یک چیزی مثلِ توپِ تنیس توی سَرَم این طرف و آن طرف می‌رفت و تب، مهمانِ ناخوانده‌ی لحظه‌های ناخوشیمان بود!

نه فقط من، نه فقط همسفرِ هشت ساله‌ی زندگی‌ام، نه فقط پدر و مادرهایمان، همه!

هر کسی که سهمی از دلتنگی داشت، می‌دید، می‌سوخت، درد می‌کشید، تب می‌کرد و…

سخت است لبت به خنده وا شود ولی ترک‌های دلت را کسی نبیند…

همه‌ی این روزها و همیشه و تا بوده، دستِ حضرتِ خدا روی شانه‌مان حس می‌شد و می‌شود؛

حالا هم…

چند صباحی است که صحبت از طبیب در میان است…

نشسته و دارد یکی یکی نسخه می‌پیچد برای دلمان؛

یکی یکی چیدنِ آجرهای تکه‌پاره‌ی دیوارِ دلِ ما، صبرِ بسیار می‌خواهد و همتِ بلند و دلِ دریایی، اما به لطفِ خدا هرچه که باید باشد، هست…

دل دادیم به دلِ تقدیر و قسمت، دستمان را گذاشتیم توی دستِ هم تا از نو بسازیم خانه‌ای را که به مصلحتِ معمارِ هستی، محتاجِ مرمت بوده و چه مبارک‌سحری است در پیشگاه حضرتِ خورشید که امید به نورپاشی‌اش در لحظه‌لحظه‌ی زندگیمان، دوای هر ناامیدی است…

جمعمان جمع است در این صحن و سرای پر از عطرِ بهشت؛ گمانم همه‌ی کسانی که باید باشند هستند، حتی پدر و مادری که دلشان اقیانوسِ محبت است: حاج محمود صفری و اهلِ خانه‌اش، حتی بابای شهیدی که تک دخترش حالا عروسِ خانه‌ی ماست،

دلمان قرص است به لطفِ حضرتِ محبوب، چشممان به دعاهای شما و شاکریم که همسفرِ کوچکمان هم این روزها شیرین‌تر می‌خندد…

ما؛ حالا یک خانواده‌ی سه نفره‌ایم!

خوش آمدی طبیبِ ما…