آقای دبیر! نگران نباش؛ پسرم رئیس فدراسیون نمی شود
پدر حسن یزدانی گفت: بعد از فینالیست شدن پسرم خواستم با حسن صحبت کنم که گفتند رییس فدراسیون گفته بگویید علی دبیر گفته هیچ کس نباید با حسن تلفنی حرف بزند! من پدرش هستم آقای دبیر! این چه تصمیماتی بود برای پسرم گرفتی؟
پدر حسن یزدانی گفت: بعد از فینالیست شدن پسرم خواستم با حسن صحبت کنم که گفتند رییس فدراسیون گفته بگویید علی دبیر گفته هیچ کس نباید با حسن تلفنی حرف بزند! من پدرش هستم آقای دبیر! این چه تصمیماتی بود برای پسرم گرفتی؟
محمدرضا مدنی؛ "علی اعظم یزدانی" پدر حسن یزدانی قهرمان کشتی آزاد کشورمان در گفتوگو با خبرورزشی، درباره دلخوری هایش بابت اتفاقات رخ داده در حاشیه مسابقات کشتی قهرمانی جهان در صربستان به افشاگری در رابطه با برخی مسائل پشت پرده پرداخت و در این باره اظهاراتی را مطرح کرد:
لابه لای صحبتهای اخیرتان درباره حواشی فینال کشتی پسرتان گفته بودید حسن یزدانی نمی خواهد وارد شورای شهر شود و یا به مجلس برود. آیا به پسرتان پیشنهاد شده وارد سیاست شود؟
خیر! چنین پیشنهاداتی نشده بود اما منظورم این بود که حسن یزدانی اصلاً دوست ندارد وارد این مسائل شود. حسن دوست ندارد جای کسی را بگیرد. نگران نباشید! او یک ورزشکار و کشتی گیر است و بعد از تمام شدن کشتی هم می خواهد برود سراغ تمرین دادن و پرورش کشتی گیران. او برای خودش سالن ورزشی زده و می خواهد آنجا کار کند.
منظورتان این است که او میخواهد ورزشکار باقی بماند و وارد سیاست نشود؟
بله! پسرم سیاسی نیست و نمی خواهد رییس فدراسیون شود.
در رابطه با بالا رفتن ضربان قلب حسن یزدانی پیش از مسابقه با تیلور صحبت هایی کرده بودید. لطفاً کامل تر و واضح در این باره حرف میزنید؟
باز هم میگویم؛ آیا کشتی گیری که قرار است نیم ساعت بعد وارد مسابقه فینال شود را با کشتی گیر ۱۱۰ کیلوگرمی تمرین می دهند تا ضربان قلبش به بالای ۲۲۰ یا ۲۵۰ برسد؟ آیا کشتی گیر در این وضعیت تاب و توان کشتی گرفتن دارد؟ این یعنی مرز مرگ! پسر من را تا مرز مرگ تحت فشار گذاشتند.
چه زمانی متوجه این موضوع شدید؟ قبل از حضور حسن در فینال یا بعد از آن؟
بعد از شکست حسن در فینال مقابل تیلور با یکی از دوستانش در صربستان تماس گرفتم و با تعجب به او گفتم "این کشتی نبود که من از پسرم انتظار داشتم! چه اتفاقی افتاده بود؟"... او هم به من گفت که یک ساعت قبل از کشتی چه اتفاقاتی در اردو رخ داد. به من گفت که علیرضا دبیر با آقای ابوذر اسلامی او را تمرین داده و حسن را با یک کشتی گیر ۱۱۰ کیلویی تمرین دادند تا ضربان قلبش بالا برود. ضربان قلب او را به بالای ۲۲۰ بردند.
وقتی کشتی حسن را جلوی تیلور دیدید چه حالی شدید؟ باورتان میشد پسرتان با هفت امتیاز مغلوب کشتی گیر آمریکایی شود؟
اصلاً! کشتی حسن به این شکل نیست! لحظه ای که پسرم را دیدم وارد تشک کشتی شد متوجه شدم که او می بازد. رنگ به رو نداشت! وقتی پسر من روی تشک می رود من متوجه می شوم که او کشتی را می برد یا می بازد.
فکر می کنید اگر این تمرین پرفشار قبل از فینال با او انجام نمیشد میتوانست طلا بگیرد؟ یا تا چه اندازه شانسش برای کسب مدال طلا بیشتر می شد؟
اول اینکه خدا می داند آن روز چه اتفاقی قرار بود بیفتد و چه حکمتی در کار بوده!
آیا کسی نمی خواست او طلا بگیرد؟
قطعه خدا نمی خواست طلا بگیرد. شاید هم حکمتی در کار بود که آقایان این کار را بکنند که پسرم به طلا نرسد.
آیا علیرضا دبیر را در این مدت دیده اید؟ صحبتی در همین ارتباط با او داشتید؟ احتمال دارد او را ببینید؟ و در نهایت اگر او را ببینید چه صحبتی با او خواهید داشت؟
صحبت هایی که تا الان کردم را دوباره می گویم.
اگر دبیر را ببینید، نمی پرسید چه فکری کردند که حسن را تحت این شرایط قرار دادند تا به مسابقه برود؟
آنها خودشان همه کاره هستند. آقای دبیر رئیس فدراسیون است. این آقا که اصلاً تلفن ما را جواب نمی دهد.
قبول دارید علیرضا دبیر که خودش دارنده مدال طلای المپیک است و قطعاً دارای تجارب زیادی در این زمینه بوده، شاید با هدف و نیت خیرخواهانه این کار را انجام داده و قصدش لطمه وارد کردن به حسن یزدانی نبوده است؟
این را از کارشناسان باید سوال کنید که آیا ضربان قلب بالای ۲۲۰ تا ۲۵۰ نیم ساعت مانده به شروع مسابقه توانایی برای کشتی گیر می گذارد که برود و کشتی خوبی بگیرد یا نه!
وقتی حسن به خانه برگشت چه حال و اوضاعی داشت؟
اصلا روحیه نداشت. حسن موافق نبود من این صحبتها را انجام بدهم. اصلا خبر نداشت من می خواهم این حرف ها را بزنم. وقتی شنید من در این باره صحبت کردم ناراحت شد و به من گفت "چرا این حرف را زدی؟" اما کاسه صبرم لبریز شد. طاقتم تمام شد. من هم یک پدرم. پدر پسرش را درک می کند. پسرم جوان است و هنوز خیلی مسائل را به اندازه من نمی داند. هدف پسر من شاد کردن دل مردم بود. دوست داشت پرچم ایران را بالا ببرد. می خواست افتخارآفرینی کند. او دوست ندارد که آقایان تصور کنند میخواهد برود و رئیس فدراسیون شود. خیر اشتباه نکنید پسر من اصلاً داخل سیاست نمی شود، چون اصلاً اهل سیاست نیست. سیاست را دوست ندارد. دوست ندارد نماینده مجلس شود. پسرم دوست ندارد نماینده شورای شهر شود. اهل این مسایل نیست. حسن ورزشی است و ساخته شده برای ورزش. الان هم آمده در روستای خودش یک مجموعه ورزشی ساخته است. زمین همین مجموعه را هم دولت به او اجاره داده است. رفته از صندوق کارآفرینی امید وام گرفته است. الان هم زیر بار قرض وام است. مجموعه ای درست کرده که توجیه اقتصادی هم برایش ندارد. اگر پسر من دنبال پول و مقام و شهرت بود میرفت دنبال کارخانه تاسیس کردن، مرغداری تاسیس کردن، گاوداری و یا چیزهای دیگر. پسرم ثابت کرده که به ورزش علاقه دارد و ما دوست داریم مسئولین از او حمایت کنن.د از ورزشکاران حمایت کنند. چرا ورزشکار ایران باید برود زیر پرچم کشور دیگری کشتی بگیرد؟ چرا علی ارسلان باید برود برای صربستان کشتی بگیرد؛ چرا؟!
افشاگری پدر حسن یزدانی/ آقای دبیر! نگران نباش؛ پسرم رئیس فدراسیون نمی شود/ اجازه ندادند تلفنی با حسن صحبت کنم/ یزدانی را تا حد مرگ تحت فشار گذاشتند
بله درست می گوید! گریه های علی ارسلان با پرچم کشور صربستان اشک خیلی از ایرانیان را درآورد؟
بله! چون این اتفاق دل همه را به درد آورد. این بچه بدبخت و بچاره ناچار شد که این کار را انجام بدهد. کشتیگیران همه فقیر هستند. درست است که کشتی ورزش اول کشور است اما از نظر اقتصادی فقیر است. زمانی که آقای وزیر کنار آقای رئیس جمهور حضور داشت رفتیم برای همین مجموعه ورزشی حسن از آقای وزیر درخواست تجهیزات کردیم، آقای رئیسی به وزیر گفتند "ببینید این پهلوان چه میخواهد و آن را در اختیارش بگذارید! آقای وزیر هم آنجا گفت: "چَشم! چَشم! چَشم!"...اما الان ۶ ماه است ما را در وزارت ورزش سرمی دوانند و اصلا به حرف ما توجه نکردند که چه درخواستی داشتیم. در صورتی که دولت وظیفه دارد برای تمام روستاها مجموعه ورزشی تاسیس کند. حالا که حسن به جای دولت مجموعه ساخته، آیا کار بدی انجام داده است؟ در واقع حسن یک باری از دوش دولت برداشته است. از دولت توقع داریم لااقل از او حمایت کند. اینها درد دل های ماست. خدا می داند با کسی هم غرض مرضی نداریم.
در رابطه با اتفاقات مسابقات جهانی صحبت دیگری هم دارید؟
یک اتفاق عجیب این بود که من قبل از کشتی نهایی میخواستم با پسرم تلفنی صحبت کنم اما به من گفتند علی دبیر اجازه نمی دهد من با او حرف بزنم! این آقا(نام فرد معتمد خانواده یزدانی نزد خبر ورزشی محفوظ است) که از دوستان ما در صربستان بود به من گفت آقای دبیر گفته اگر از اعضای خانواده او کسی تماس گرفت جواب نده. حتی به او گفته بودند بگو که "علی دبیر" گفته نباید تلفنی صحبت کنیم. چرا؟ بچه من کشتی را برده و به فینال رسیده! ۲۴ ساعت هم زمان باقی مانده بود. من می خواستم با بچه ام صحبت کنم و به او روحیه بدهم. می خواستم با او درد و دل داشته باشم. چرا علیرضا دبیر گفت اگر خانواده یزدانی تماس گرفتند جواب ندهید؟ برای چه آقای دبیر؟ برای چه این کار را کردید؟!
یعنی شما از حد فاصل مسابقه نیمه نهایی تا فینال با پسرتان صحبت نکردید و هیچ ارتباطی با حسن نداشتید؟
خیر! اصلا تلفن را جواب نمی داد. در حد فاصل کشتی با تیلور نتوانستم با او صحبت کنم.
میخواستید با او صحبت کنید تا در رابطه با کشتی با تیلور دلداری اش بدهید یا صحبت خاصی به او داشته باشید؟
بله! الان حدود ۱۷ تا ۱۸ سال است که پسرم در سطح اول کشتی تمرین می کند و به اندازه سر انگشتی از کشتی سر در می آورم. من که نمیخواستم به او فوت و فن کشتی آزاد را بیاموزم. می خواستم با حسن درد دل کنم. می خواستم روحیه اش را بالا ببرم. من که قرارنبود فنون کشتی را به او بیاموزم. نقطه ضعف تیلور را فدراسیون کشتی باید به حسن بگوید. من که کارشناس یا کشتی گیر نیستم و اصلا به خودم اجازه نمیدم در مسائل فنی دخالت کنم. اما من در بحث روحی روانی او دخالت می کنم. چون پدرش هستم.
فکر می کنید اگر با او صحبت می کردید از نظر روحی تقویت میشد؟
شما تصور کنید خودتان در ایران هستید و فرزندتان در خارج از کشور به سر می برد. وقتی پدر و مادر یک بچه با او در چنین شرایطی صحبت کند ۷۰درصد روحیه به او تزریق می شود. پیش خودش می گوید من همین الان با پدرم صحبت کردم، با مادرم حرف زدم! بچه دلگرم می شود. این خودش یک روحیه بالا به کشتی گیر میدهد. نباید او را مجبور به قطع رابطه تلفنی با خانواده اش می کردند. ما خانواده اش هستیم. هر پدری آرزوی موفقیت پسرش را دارد. من هم دوست داشتم پسرم بعد از یک سال سختی کشیدن نتیجه اش را بگیرد. سربازی که به سربازی می رود هر دو ماه یکبار یک هفته مرخصی می آید اما این کشتی گیرها یک سال بود در اردوی شبانه روزی بودند و هر ۱۵ روز دو روز استراحت داشتند. که یک روزش صرف رفت و برگشتش می شد. این اصلاً برای ما کافی نبود! برای خودش هم کافی نبود. این ها هم سرباز هستند، سربازقهرمان هستند و برای وطن شان می جنگند. باید این بچه ها را درک کنند.
تا به حال پیش آمده بود که در مسابقات قبلی شما در حین مسابقات با او تماس تلفنی نداشته باشید؟
خیر! به هیچ وجه! ما همیشه با هم تلفنی صحبت میکردیم. اما این دفعه نوبر بود! امیدوارم خداوند همه را به راه راست هدایت کند. همه چیز را به خدا واگذار می کنیم. ما مطیع امر پروردگار هستیم و مطیع قانون! گردن مان هم از مو نازک تر است.