کتایون ریاحی شهرو بهم ریخت! | شیک پوش ترین کتایون ریاحی عمرتونو ببینید!
عکس جدید از کتایون ریاحی با تیپ و استایل جدیددر اکران آخرین فیلمش منتشر شده است.
کتایون ریاحی متولد ۱۰ دی ۱۳۴۰ بازیگر ایرانی است. کتایون ریاحی در ۱۳۸۰ برای بازی در شام آخر مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. کتایون ریاحی در ۱۳۸۷ زلیخا را در مجموعهٔ تلویزیونی یوسف پیامبر به تصویر کشید. کتایون ریاحی دارای یک فرزند به نام پوریا میباشد که موسیقیدان و دارای تحصیلات آکادمیک در زمینه موسیقی است. کتایون ریاحی خواهر علیرضا ریاحی از دیگر بازیگران سینما در ایران است.کتایون با نویسندگی برای کودکان آغاز و با فیلم «خبرچین» به سینما آمد.کتایون ریاحی با بازی در مجموعه «پدرسالار» توانست خود را مطرح کند و حضور او در مجموعههای «روزهای زندگی» و بهویژه مجموعهٔ تلویزیونی «پس از باران» از او چهرهای شناختهشده ساخت.
وی متولد10 دی 1340، تهران بازیگر سینما و تلویزیون و فعال اجتماعی است. کتایون ریاحی کارشناس ادبیات و انسان شناسی است.
آخرین تجربه بازیگری ایشان در 47 سالگی با نقش «زلیخا» در سریال یوسف پیامبر بود و حالا مدیر بنیاد نیکوکاری «کمک» می باشد.
قد کتایون ریاحی
در ادامه بیوگرافی کتایون ریاحی میخوانیم قد او 168 سانتی متر است.
در بیوگرافی کتایون ریاحی درباره ی خانواده اش میخوانیم : پدر و مادر وی شیرازی -گیلانی تبار هستند. پدر وی اردشیر ریاحی پزشک ارتوپد در بیمارستان چمران شیراز اصالتا گیلانی و مادرش گیتی ریاحی اصالتا شیرازی و طراح لباس و تنها یک برادر بنام علیرضا دارد که بازیگر می باشد
ازدواج و طلاق کتایون ریاحی
از نکات پرجستجوی بیوگرافی کتایون ریاحی وضعیت تاهل و همسر اوست.کتایون ریاحی دو ازدواج ناموفق داشته است.
ازدواج اول کتایون ریاحی و پسرش
در بیوگرافی کتایون ریاحی درباره ی ازدواج اول او آمده است : کتایون ریاحی قبل از شروع بازیگری با فرشید رحیمیان ازدواج کرد و از وی صاحب یک فرزند پسر بنام پوریا شد اما این زندگی در نهایت به جدایی و طلاق انجامید
پوریا رحیمیان موسیقیدان و دارای تحصیلات آکادمیک در زمینه موسیقی است و اولین آلبوم بی کلام خود را با نام پژواک سکوت به نفع بنیاد نیکوکاری کیش مهر کتایون ساخته است.
ازدواج دوم کتایون ریاحی
در بیوگرافی کتایون ریاحی درباره ی ازدواج دوم او آمده است : خانم ریاحی در دومین تجربه خود با مسعود بهبهانی ازدواج کرد که وی از سهامداران اصلی شرکت «اویل ورد» آمریکا می باشد و بیشتر در آن ور آب حضور دارد
این زندگی هم دوام چندانی نداشت و در نهایت ازهم جدا شدند و حالا مجرد است
علایق و حقایقی درباره کتایون ریاحی
در ادامه بیوگرافی کتایون ریاحی مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره خانم بازیگر. در ادامه با ما همراه باشید.
بنیاد خیریه کمک کتایون ریاحی
از نکات جالب بیوگرافی کتایون ریاحی این است که وی همواره به انجام فعالیت های انسان دوستانه در جهت تعالی اهداف بشری توجه ویژه ای داشته است تا اینکه صبح روز پنج شنبه سوم اسفندماه 1391 طی مراسمی رسمی نخستین بنیاد نیکوکاری در جزیره کیش آغاز به کار کرد بنیادی که کیش مهر کتایون نامیده شد و به اختصار کمک نام گرفت.
این بنیاد مختص کودکان ناشنواست فعالیت اصلی این بنیاد برای بچه های ناشنوای مادرزادی است که با یک عمل جراحی کاشت حلزونی، شنوایی خود را به دست می آورند.
ماجرای حضور کتایون ریاحی در کنسرت ابی
از نکات پر ماجرای بیوگرافی کتایون ریاحی شباهت دردسار ساز او با همسر خواننده ی معروف است.
در فروردین 1392 تصاویری از کنسرت ابی منتشر شد که یک خانم بدون حجاب در روی صحنه در کنار ابی حضور داشت که به دلیل شباهت زیادی که به کتایون ریاحی داشت مردم گمان کردند که وی است و همچنین مرحوم فرج الله سلحشور و برخی مسئولان فرهنگی خواستار برخورد شدید با وی شدند.
فرج الله سلحشور قبل از تایید و یا تکذیب کردن این حضور توسط کتایون ریاحی چنین گفت :
این اتفاق مطلب ما را تأیید میکند که در شرایط فعلی و با این جریان، عوامل سینمای ما نمیتوانند درست رفتار کنند و این سینماست که معمولاً سینماگرانش را در آلودگی و فساد خودش غرق میکند. حال فرقی ندارد که آن بازیگر «یوسف» باشد یا فرد دیگری
همزمان با این سخنان، سرادر منتظرالمهدی، معاون اجتماعی نیروی انتظامی از برخورد با مسئله پوشش بازیگران سینما در خارج از کشور از طذیق اینترپل گفت :
همزمان سردار منتظرالمهدی، معاون اجتماعی نیروی انتظامی از برخورد با مسئله پوشش بازیگران سینما در خارج از کشور از طریق اینترپل گفت:
بدحجابی هنرمندان در فستیوالهای خارجی را از طریق پلیس بینالملل (اینترپل) پیگیری کرده و به آن رسیدگی میکنیم.
در واکنش به این بحث ها کتایون ریاحی این قضیه را تکذیب کرد و در این مورد گفت :
عکسهای منتشر شده از من در فضای مجازی صحت ندارد. متأسفم از اینکه در جامعه مترقی ایران، برخی از مردم از روی بیخبری و بیاطلاعی در صدد تخریب چهرههای شناخته شده هستند
در آخر معلوم شد که عکس ها متعلق به مهشید برومند، همسر دوم ابی می باشد.
ورزش کتایون ریاحی
در بیوگرافی کتایون ریاحی درباره ی علاقه ی او به ورزش میخوانیم :باید صبح ها ورزش صبحگاهی داشته باشد بعلاوه یوگا، شنا و دوچرخه سواری هم ورزش های مورد علاقه اوست که گاهی به آنها می پردازد
خصوصیات اخلاقی کتایون ریاحی
در بیوگرافی کتایون ریاحی درباره ی خصوصیات خاص او آمده است : شنونده ای خوش بین و سخنوری خوش بیان و پراحساس است، در زمان هایی که باید صحبت کند اظهار فضل می کند و در بیشتر مواقع ترجیح می دهد شنونده باشد
رنج های دیگران آزارش می دهد و برای بهتر کردن شرایط روحی خودش هم شده کاری برای آنها انجام می دهد.
تلویزیون نمی بینم
من اصلا تلویزیون نگاه نمیکنم و به همین دلیل نمی توانم درباره سریال ها و برنامه های مناسبتی و غیرمناسبتی که پخش می شوند نظر بدهم
خلاصه حضور کتایون ریاحی در دورهمی
قسمت مربوط به حضور کتایون ریاحی در برنامه دورهمی، که قرار بود در سالروز ولادت حضرت زهرا (س) و بهعنوان ویژهبرنامه روز زن، پنجشنبه ۱۷ اسفند پخش شود، با قریب به ۱۰ روز تاخیر، در آخرین شنبه سال ۹۶ آنتن شبکه نسیم را از آن خود کرد.
اما نکته عجیب این قسمت، صحبتهای پایانی بازیگر نقش زلیخای سریال یوسف پیامبر بود؛ آنجا که به سوال معمول مهران مدیری درباره هدیه به موزه دورهمی پاسخ میگفت. کتایون ریاحی که سرپرستی بنیادی خیریه برای کمک به درمان ۸۰۰ کودک ناشنوای نیازمند کاشت حلزونی را بهعهده دارد، در جواب مجری برنامه گفت: «من ۱۰ پسر ناشنوا، ۱۰ دختر ناشنوا و دو کودک افغان به موزه دورهمی هدیه میدهم، تا هزینه مربوط به درمان کاشت حلزونی آنها را بپردازد»؛ پاسخی که واضحا به مزاج مهران مدیری خوش نیامد!
ماجرای ازدواج الهام حمیدی و همسرش چیست؟
از نکات دیگر این برنامه میتوان به انتقاد نسبتا تند کتایون ریاحی اشاره کرد که از طعنههای مدیری به هنرمندانی که در مناطق زلزلهزده حضور یافتهاند گلایه میکرد؛ حرف ریاحی این بود که چنین نگاهی را از همکاران خود انتظار ندارد. مهران مدیری هم توضیح داد که اشارهاش به کسانی بوده که با عینک برند و کیف و کفش آنچنانی جلوی دوربینها ظاهر شدند تا از مشکلات مردم مصیبتزده بپرسند! و تاکید کرد منظورش همه هنرمندان نبوده است. پاسخی که مشخصا ریاحی از آن راضی نشد و در جای دیگری از برنامه باز هم به این موضوع اشاره کرد.
یادآور میشود پیشتر و با عدم پخش این قسمت از برنامه در زمان موعود، کتایون ریاحی طی واکنشی تند در صفحات مجازی خود، تهدید کرده بود اگر قسمت مربوط به حضور او در ساعتی غیر از ساعت معمول پخش روی آنتن برود، از سازندگان دورهمی شکایت خواهد کرد. کانال تلگرامی دورهمی هم بعدتر اعلام کرده بود به علت تغییر در کنداکتور پخش ویژهبرنامه روز زن به جمعه ۱۸ اسفند موکول شده است؛ وعدهای که باز هم محقق نشد و در نهایت مدیر روابط عمومی شبکه نسیم از پخش این قسمت در روزهای بعد خبر داد و علت را چنین توصیف کرد: دورهمی با حضور کتایون ریاحی و حامد همایون به دلیل مشکل صدا و نویزی که در برنامه وجود داشت به پخش نرسید و این مشکل هنوز هم برطرف نشده است.
چرا «دورهمی» با حضور کتایون ریاحی در روز زن پخش نشد؟/ کتایون ریاحی: در صورت پخش نشدن برنامه ام در ساعت معمول شکایت میکنم.
در حالی که قرار بود ۹۶/۱۲/۲۰ برنامه دورهمی با اجرای مهران مدیری به مناسبت روز زن، میزبان کتایون ریاحی باشد، به دلایلی که هنوز به صورت رسمی از سوی شبکه «نسیم» اعلام نشده است، پخش نشد و به جای آن یکی از قسمتهای گذشته این برنامه بازپخش شد.
به دنبال پخش نشدن این برنامه از شبکه نسیم، کتایون ریاحی علت این موضوع را ایراد برخی از مسئولان پخش شبکه نسیم از پوشش خود در این برنامه عنوان کرد و با انتشار پیامی در صفحه شخصیاش نوشت:«اینجانب کتایون ریاحی از طریق این پیام مکتوب رسما به شما اعلام میدارم به هیچ عنوان به پخش قسمت مربوط به خود در برنامه دورهمی در ساعاتِ بازپخش و تکرارِ این برنامه از شبکه نسیم صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران رضایت نداشته و در صورت پخش، شکایت خود را از طریق مراجع ذیصلاح و قانون پیگیری خواهم کرد.
او همچنین با انتشار تصاویری از حضور خود در برنامه «دورهمی» نوشت که مسئولان پخش و ناظران سازمان باید به یک ملت پاسخگو باشند که کجای این پوشش دارای مشکل است؟
ماجرای پخش نشدن برنامه کتایون ریاحی در دورهمیماجرای پخش نشدن برنامه کتایون ریاحی در دورهمی
نویسندگی کتایون ریاحی
از نکات خواندنی بیوگرافی کتایون ریاحی نویسندگی اوست. کتایون ریاحی طی سال ۱۳۹۳، دو کتاب منتشر کرد. اولی با عنوان «یک پنجره برای من» با طرح جلدی از عباس کیارستمی و شامل هشت نمایشنامه است که از سوی انتشارات شمع و مه منتشر شدهاست. به علاوه، رضا درستکار در مقدمه این کتاب، بخشهای مختلف زندگی ریاحی را شرح داده. کتاب دوم او نیز یک داستان کودکانه است باعنوان «ماهی قرمز کوچولو» با تصویرگری نگین احتسابیان که از سوی انتشارات شمع و مه به بازار آمدهاست.
تصمیم کتایون ریاحی به خودکشی
از نکات خواندنی بیوگرافی کتایون ریاحی ماجرای خودسوزی اوست.
یک روز تاریک، تلخ و سیاهِ جور و ستم در اسفند 95 ، تصمیم گرفتم جلوی قوهی قضاییه خودسوزی کنم …
از چندنفری که می دانستند، تنها افشین یداللهی دست بکار شد، مثل همیشه، همچون یک فرشته ، مرا واداشت بمانم و چند روز بعد خودش رفت
اکنون هستم، ماندم و پیروز شدم و همچنان با شجاعت هستم …
فعالیت های کتایون ریاحی از معلمی تا انجمن معلولین
دربیوگرافی کتایون ریاحی درباره ی فعالیت های او آمده است :
از سال 1356 که 16 ساله بودم هم درس می خواندم و هم بعنوان معلم حق التدریس در آموزش و پرورش تدریس و در کنار آن در یک تولیدی لباس نوزاد هم کار می کردم
بعدا دوره کمک های اولیه در هلال احمر را دیدم و به شکل افتخاری در انجمن حمایت از معلولین فعالیت داشتم و نوشتن هم یار همیشگی اش بود.
نویسندگی کتایون ریاحی
در کنار یادداشت ها و قصه هایی که برای خود می نوشتم شروع به قصه نویسی برای کودکان کردم که آنها را از طریق نوار کاست و یا کتاب منتشر می نمودم
ورود کتایون ریاحی به دنیای هنر
در ادامه بیوگرافی یکتا ناصر ماجرای شروع فعالیت هنری او را میخوانیم . با ما همراه باشید.
کنار نویسندگی ، از طریق آشنایی سال 1364 وقتی 24 ساله بود برای بازی در سریال «زیر سایه همسایه» دعوت شد و توانست اولین تجربه خود را بدست بیاورد
سپس در سال 66 در فیلم «خبرچین» بازی کرد که توقیف شد و در نهایت توانست همین سال با فیلم «پاییزان» به کارگردانی رسول صدرعاملی وارد سینما شود
شهرت کتایون ریاحی “پس از باران” تا “زلیخا”
در بیوگرافی کتایون ریاحی درباره ی فیلم هایی که باعث مطرح شدن او شد میخوانیم:در آن زمان در سینما چندان موفق نبود اما با بازی در مجموعه «پدرسالار» توانست خود را مطرح کند و حضور او در مجموعه های «روزهای زندگی» و به ویژه مجموعهٔ تلویزیونی «پس از باران» از او چهره ای شناخته شده ساخت. بازی ریاحی در مجموعه های «پس از باران» و «شب دهم» نیز چشمگیر بود.
کتایون ریاحی در شب دهم
او پس از پنج سال دوری از سینما با بازی در «شام آخر» مهم ترین بازی دوران بازیگری خود را به معرض نمایش گذاشت و برای بازی در همین فیلم نامزد جایزهٔ بهترین بازی نقش اول زن از بیستمین جشنواره فیلم فجر شد.
سیر تا پیاز زندگی عبدالرضا اکبری و مروری بر آثار او
کتایون ریاحی در شام آخر
«این زن حرف نمی زند» دیگر فیلمی بود که توانایی های کتایون ریاحی را نشان داد. ریاحی برای بازی در این فیلم هم نامزد جایزهٔ از هفتمین جشن خانه سینما شد.
کتایون ریاحی در این زن حرف نمی زند
اوج هنرمندی کتایون ریاحی در آخرین تجربه بازیگری اش با سریال یوسف پیامبر در سال 88 و نقش زلیخا بود که به شدت مورد توجه قرار گرفت.
کناره گیری کتایون ریاحی از بازیگری
آخرین بازی او در سریال یوسف پیامبر در نقش زلیخا بود. کتایون ریاحی در خرداد ۱۳۸۸ طی یادداشتی به سایت سیمافیلم، کنارهگیری خود از دنیای بازیگری را اعلام کرد.
فرجالله سلحشور کارگردان سریال یوسف پیامبر در گفتگویی در این مورد گفت: خانم ریاحی پس از سریال یوسف پیامبر گفت دیگر نمیتوانم فضاهای موجود سینما را تحمل کنم و از حرفه بازیگری کنارهگیری کرد. چون در فیلم حضرت یوسف مسائل معنوی، آرامش، احترام، حیا و حجاب مطرح بود و وی نمیتوانست صحنههای دیگر را تحمل کند، گفت: دیگر نمیخواهم کار کنم و میخواهم شیرینی سریال یوسف پیامبر در ذائقه من بماند.
بازگشت دوباره کتایون ریاحی به تلویزیون
او بعد از مدت ها در تاریخ 15 تیر سال 95 در برنامه خندوانه حاضر شد و اعلام کرد که می تواند مجددا به کار خود ادامه دهد و بعد از چند وقت در قاب تلویزیون حاضر شد.
مصاحبه خواندنی با کتایون ریاحی
قصه را از آن جایی شروع کنیم که در اوج با دنیای بازیگری خداحافظی کردید. پخش سریال محبوب حضرت یوسف با بازی شما در نقش زلیخا تمام شد و شما اعلام کردید قصد کنار گذاشتن این حرفه را دارید. چند وقت بعد خبر سفرها و کارهای خیریهتان رسید و در نهایت راهاندازی این خیریه. دلیل ترک بازیگری این بود؟
کارهایی از این دست که به آنها نیکوکاری و خیریه میگوییم تقریبا همیشه بخشی از زندگی من بوده است و فکر میکنم کم و بیش بخشی از زندگی همه آدمهاست و فقط بستگی به توان، بضاعت و توجه دارد حتی به اندازه یک لبخند امید بخش هم میشود نیکوکار بود. بعد از خداحافظی از سینما و سفرم به آفریقا این مسئله برای من جدیتر شد. پس تصمیم گرفتم حال که قرار است بخش بزرگتری از زندگیام را به این کار اختصاص دهم بهتر است کارها به صورت سیتماتیک انجام شود. به همین دلیل در سال 91 بنیاد نیکوکاری «کمک» را تاسیس کرده و به صورت جدی شروع به فعالیت کردیم.
در طول این مدت محاسن و معایب آن را تجربه کردم. از جمله چون بیشتر وقت را در بنیاد سپری میکنم متوجه کمبود یک سیستم معنادار برای کار و فعالیت در موسسات خیریه شدم زیرا همچنان که کار دفتری در این موسسات نیاز به نظم و ترتیب اداری خاص دارد، در عین حال در تضاد با روزمرگی است؛ روزمرگی به مکانیکی شدن منتهی میشود و بخش انسانی را تحت شعاع خود قرار میدهد، در حالی که برای نیکوکاری اولین نیاز همدلی با همنوع است. از همین رو ما همزمان در حال تحقیق برای پیدا کردن یک روش یا طریقت که شایسته نیکوکاری باشد، هستیم که در آینده نزدیک به کمک خدا بتوان حتی رشته تحصیلی فراتر از مددکاری را ارائه کنیم؛ مثل ترکیب سبک جدیدی از علوم انسانی و جامعهشناسی که از فرم تئوری خارج شده و نتیجه عملی آن برای جامعه انسانی قابل لمس باشد.
در طول زندگی هنریام سر و کار من با سیستمهای اداری در حد گرفتن پاسپورت یا انجام کارهای ساده بانکی و از این دست بوده است اما با شروع کار بنیاد با دنیای جدید، عجیب و پیچیدهای مواجه شدم و بعد از مدتی متوجه شدم گویا این چیدمان پیچیده در واقع برای این طراحی شده که کاری انجام نشود یا به سرانجام نرسد!!! نه برای تسریع، تسهیل یا به نتیجه رسیدن. البته این توضیح لازم به نظر میرسد که همه آنچه گفتم برای کارهای درست است و اگر کسی بخواهد کار نادرستی انجام دهد، همه کارها در اسرع وقت مهیاست؛ بگذریم… .
برای یک حرکت مردمنهاد که جامعه هدفش مردم نیازمند است و بازوی کمک برای دولت محسوب میشود، این یک فاجعه است چون تمام وقت و انرژی که باید صرف هدف اصلی شود، صرف فرعیات میشود. در یک جمله با این سیستم کسی دستی برای یاری نمیگیرد اما پای آدم زیاد گرفته میشود برای حرکت نکردن و به جلو نرفتن.
میتوانید با مثال توضیح دهید تا حرفهایتان شفافتر باشد؟
در سال گذشته علاوه بر کمکهای بلاعوض به کسانی که به دلایل متعدد مجبور به کاشت حلزونی به صورت آزاد بودند که بالای 30 میلیون هزینه آن است، به افرادی وام قرضالحسنه دادیم؛ منظورم قرضالحسنه واقعی است. امسال برای اینکه بتوانیم تعداد این وامها را بیشتر کنیم، فکر کردیم با یک بانک صحبت کنیم و این مسیر را به دست آنها بسپاریم تا ما زمان و انرژیمان را روی کارهای دیگر متمرکز کنیم. با بانک مسکن وارد گفتوگو شدیم، آنها وام خرید کالا با بهره 14 درصد را به ما پیشنهاد دادند.
ما فهرست بچههای در نوبت کاشت را دادیم، حدودا بعد از یک ماه و در زمان پرداخت وام به ما اطلاع دادند بهره به 22 درصد رسیده است و در پاسخ اعتراض من گفتند بخشنامه است ولی من میدانستم بخشنامه مربوط به چند ماه قبل بوده و ربطی به زمان توافق ما نداشته است. علاوه بر این در بخشنامه ذکر شده تا سقف 22 درصد یعنی با تایید روسای بانک بهره 14 درصد امکانپذیر بود. ماراتن نامهنگاریها شروع شد که ما یک بنیاد خیریه هستیم و این وام برای افراد نیازمند است و… . القصه تا زمان جواب رد قطعی، سه ماه گذشت.
سه ماه وقت و انرژی که باید صرف بچههای ناشنوا میشد که متاسفانه بعضی از آنها نوبت کاشت حلزونی خود را از دست دادند. به نظر من فرصت مناسبی بود که بعد از ماجرای مسکن مهر، مدیران بانک مسکن در یک حرکت انساندوستانه شرکت کنند و با این روش، در بین مردم برای خود کسب اعتبار و اعتماد کنند اما گویا درایت در مدیریت وجود ندارد که اگر وجود داشت، وضع ما بهتر از این بود؛ باز هم بگذریم… .
شایداینها قوانین است که دست و پای مدیران را هم بسته است؟
به نظرم اینها نقص قانون نیست، بیشتر مبهم بودن تبصرههاست و همه چیز بیشتر رابطهای است تا ضابطهای. مثال دیگری موضوع را روشن میکند. جای خالی یک مرکز مشاوره در جزیره احساس میشد، به همین دلیل دست به کار شدیم و همزمان اقدامات لازم برای کارهای اداری، اخذ مجوز و. . . را شروع کردیم. ظرف مدت کوتاهی مکان اجاره و تجهیز شد و متخصصان استخدام شدند اما که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها. مرحله اول که تفاهمنامه بود، انجام شد. سپس از ما یک مسئول فنی خواستند که تنها روانپزشک متخصص در جزیره را معرفی کردیم.
گفتند روانپزشک نمیشود، روانشناس معرفی کنید. هنوز کسی نتوانسته به این سوال من پاسخ روشنی بدهد که چرا مدرک دکترای روانپزشک در مقابل کارشناسی ارشد روانشناس قابل قبول نیست؟ منطق میگوید چون که 100 آید، 90 هم پیش ماست. به هر حال بعد از گذشت زمان زیادی، یک روانشناس معرفی کردیم، مجوز مسئول فنی صادر شد اما پس از شروع کار و اطلاعرسانی به ارگانها و مردم، خبر دادند مجوز قابل اجرا نیست چون مدرک کارشناسی فرد مذکور، مرتبط با کارشناسی ارشد نیست؛ حال شما پیدا کنید پرتقال فروش را!!! اشکال واقعی از کجاست ؟
دانشگاهی که شخص را پذیرفته یا کسانی که پس از چند ماه بررسی مدارک مسئول فنی، متوجه این نکته نشدند؟ بعد از یک سال اتلاف هزینه، زمان و انرژی ما را مجاب کردند که انصراف دهیم و باز هم اصل مطلب در حاشیه قرار گرفت. کسانی که با یک مشاوره کوچک میشد از فجایع بزرگی در زندگیشان جلوگیری کرد.
چند مدت است این کار را شروع کردهاید؟
تقریبا دو سال.
این مشکلات، شما را در این دو سال به اندازه چند سال پیر کرده است؟
من از پیر شدن نمیترسم، البته پیر به مفهومی دیگر. همه چیز را از این منظر نگاه میکنم که پیر درونم تغذیه شود و این پیر میتواند مشوق و راهنمایم باشد.
با همه این مشکلات سراغ راهاندازی دفتر تهران هم رفتید؟
با شور و اشتیاق! در مقابل مشکلات، همیشه افرادی هستند که با کمک و مهرشان، امید را زنده نگه میدارند که دفتر تهران با پشتیبانی و مهر آنان راهاندازی شد. قرار است در آنجا کارهای فرهنگی انجام دهیم. طرحهایی داریم برای گروه ناشنوایان و البته دیگر کودکان. ترجیح ما در دفتر تهران کارهای فرهنگی است که عواید آن به کودکان ناشنوا تعلق بگیرد. کوچک بودن جزیره کیش و محدود بودن در جزیره، ما را تشویق به راهاندازی دفتری در تهران کرد البته با کارهای گستردهتر. بزرگترین هدف ما بعد از کمک به ناشنوایان برای شنیدن، برای آنان که از نعمت شنوایی بهرهمندند، گوش شنوای پیامهای زیبای مهر و دوستی را آرزومندیم. به همین دلیل کلاسهایی با حضور اساتید خوب این کار در حوزه خودشناسی، انسانشناسی و… برگزار خواهیم کرد. دوستان و همکاران هنرمندم هم در این کارها کمک خواهند کرد.
در صحبتهایتان به کارهای پژوهشی اشاره کردید. در مورد آن بخش از کارهایتان هم توضیح میدهید؟
برای الگوی کار وامدهی، از گرامین بانک بنگلادش بهره بردیم. یک بانک اسلامی و روستایی است که موسس این بانک، اقتصاددانی است که جایزه صلح نوبل در اقتصاد را گرفت چون فقر را در بنگلادش به میزان زیادی کاهش داد. ما سعی داریم از این الگو و پیشنهادهای اقتصاددانان کشورمان بهره ببریم تا وام بدون بهره به نیازمندان بیشتری اختصاص دهیم که باتوجه به توانایی خودشان بازپرداخت آن را انجام دهند. این یک نوع برخورد اسلامی– انسانی است و شایسته است ما که در کشوری اسلامی زندگی میکنیم رفتارمان اینچنین باشد.
این بخشی از تحقیقات ماست. یکی از افراد ما در بنیاد کمک پایاننامهاش را بر مبنای کاری که ما در بنیاد انجام میدادیم، نوشته است. با تحقیقات میدانی در روستایی بهنام باغ نرگس که تحت پوششمان برای تولید گیاهان دارویی است، شروع کردیم. کارآفرینی و تولید گیاهان دارویی بومی منطقه اهداف ما در آنجاست تا افراد بتوانند با گرفتن وام کار کنند و نتیجه کار خودشان را ببینند. سیستم عملی که در نتیجهاش کارهای خوبی اتفاق میافتد.
علاوه بر اینها، دو اختراع در زمینه آب و انرژی که کاملا نوآورانه و درراستای حفظ محیطزیست و استفاده در مواقع بحرانی است، به بنیاد اهدا شده که در حال حاضر با جمعیت هلالاحمر و وزارت نیرو در حال مذاکره هستیم و امیدواریم به کمک خدا بتوانیم این فناوری را در ایران عزیزمان عملی کنیم.
شما بهتازگی از سفری برگشتید که این بار سرزمینهای محروم نبود و ربطی به کارهای خیریهتان نداشت؛ نمایشگاه کتاب فرانکفورت. شما برای برپایی جشن رونمایی کتابتان در این نمایشگاه حضور داشتید. نویسنده بودن چقدر برای شما جدی است؟
من قبل از بازیگری مینوشتم و بازیگری بهدلیل نویسندگی برای من پیش آمد. نویسندگی اولین و مهمترین هدف و وظیفه من است زیرا هر وقت که نوشتم چارهای نداشتم و باید مینوشتم. نوشتن برای من چیزی ورای تمام اینهاست. در ضمن به بنیاد کمک هم مرتبط است، چون این کارها از فعالیتهای فرهنگی مشترک بنیاد کمک و انتشارات شمع و مه است. همچنین آلبوم «پژواک سکوت» اثر پوریا هم تقدیم به بنیاد شده و کار مشترک پوریا و بتهوون است که عواید آنها به بنیاد کمک برای کمک به کودکان ناشنوا تعلق میگیرد.
روزی که از سینما خداحافظی کردید به نیت نویسندگی بود یا کار خیریه؟
به نیت نوشتن خداحافظی کردم اما در مسیر کار نیکوکاری افتادم. ناراضی نیستم برای اینکه خودم را یک زائر میدانم که در این مسیر زیارت هم میکنم و در عین حال این دو را جداناپذیر میدانم. تجربیاتی که در این مدت کسب کردم، مرا در نوشتن یاری کرده و دنیای جدیدی را پیشرویم باز کرده است.
انتخاب جزیره کیش بر چه مبنایی بود؟ در پی پیدا کردن محیطی برای نوشتن؟
جزیره کیش جای آرام و پرآرامشی برای نوشتن است اما صرفا به این دلیل انتخاب من نبود. همراهی من با همسرم بخشی از این انتخاب است.
شغل اول شما نویسندگی بوده بعد بازیگری و حالا خیریه. ترتیب اینها در زندگی شما چگونه است؟
پوریا رحیمیان: من از بچگی فکر میکردم مادرم اجراکننده هنر نیست بلکه آفریننده هنر است. بخش بزرگی از آفرینش در نویسندگی است. مادرم دنیا میسازد. قبل از اینکه بازیگر شود، مینوشت و من همیشه از او میخواستم بازیگری را کنار بگذارد و بنویسد. روزی که او از بازیگری خداحافظی کرد گفت به قولی که به من داده، عمل کرده است. دوست دارم مادرم تمام کارهایش را کنار بگذارد، پشت میز بنشیند و بنویسد.
زندگی خصوصی روناک یونسی و محسن میری
کتایون ریاحی: ترجیح من هم این است که یکجا بنشینم و فقط بنویسم ولی این کار هیچ مغایرتی با کمک کردن ندارد؛ نوشتن میتواند ادامه مسیر کمک باشد. هم کار بنیاد که الان انجام میدهم و هم نوشتن میتواند هر دو کمککننده باشد. من بهعنوان یک هنرمند از سر ناچاری بهعنوان مدیر عامل یک بنیاد کار میکنم. به محض اینکه شخص شایسته و توانمندی که از لحاظ تفکر انسانی به هم نزدیک باشیم پیدا کنم، با کمال میل این مسئولیت را تقدیم خواهم کرد؛ خودم میروم به سرزمین قصههایم و فقط مینویسم.
تا امروز یک کتاب بهنام «یک پنجره برای من » از شما منتشر شده، در حالی که حاصل 30سال نوشتن باید بیشتر از اینها باشد، چه اتفاقی برای کارهای شما افتاده است؟
بخشی از آنها را منتشر نکردم و بخشی از آنها را هم هنوز تمام نکردهام. اتفاقی باعث متوقف شدن نوشتن شده است. رمانی دارم که نیمهکاره باقی مانده ولی تمام خواهم کرد چون آن قصه و شخصیتهایش منتظر من هستند. باید پرکارتر میبودم اما شرایط زندگی و بازیگری و الان کارهای بنیاد کمک فرصت کمی برای من باقی گذاشته اما قطعا وقت و زمانش که فرا برسد، انجام خواهم داد.
از همکاری مشترکتان با پوریا بگویید؛ کتابی که برای رونمایی آن در نمایشگاه کتاب فرانکفورت حاضر شدید؟
کتاب «ماهی قرمزه» اولین کار مشترک من و پوریا نبود. پیش از آن یک کتب صوتی با همکاری هم انجام دادیم ولی هنوز وارد بازار نشده است. ماهی قرمز کوچولو اولین کار مشترک ماست که عرضه شده است، داستانی بود که من نوشتم و پوریا برای آن آهنگسازی کرد. این کتاب دو زبانه منتشر خواهد شد.
موضوع داستان شما چیست؟ به همان داستان ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی شبیه است؟
شاید بشود گفت تکامل یافته آن است. ماهی قرمز کوچولو، داستان نسل جدید جهان است در جستوجوی آزادی.
هیچوقت برای دوستانتان در سینما دلتنگ شدهاید؟
دوستی زیباترین رابطه انسانی است که شامل مرور زمان و نزدیک بودنها نمیشود.
خیلیها خداحافظی شما را جدی نگرفتند و معتقدند شما به سینما برمیگردید، نظر خودتان چیست؟
کسی از آینده خبر ندارد. دیالوگی است در فیلم ترمیناتور که آرنولد میگوید: من برمیگردم. شاید نقشی پیش بیاید و من را آنقدر وسوسه کند که برگردم و بازی کنم. I will be back
پوریا از شما خواست که سینما را ترک کنید، این موضوع پوریا را ناراحت نخواهد کرد؟
در 30 سال گذشته، پوریا بهترین همراه زندگی من بوده است. در هر حالت و شرایطی، پوریا حامی و مشوق من بوده و از من پشتیبانی کرده است. خدا را شکر میکنم که این موهبت را به من داده است. فرزند ترکیب دو واژه «فر» به معنی شکوه و «زند» به معنی زندگی است و فرزند یعنی شکوه زندگی. پوریا شکوه زندگی من است. با این آرزو که همه فرزندان، شکوه زندگی پدران و مادرانشان باشند و در پناه خدای بزرگ.
پوریا تو درباره این رابطه چه نظری داری؟
مادر و فرزندی است دیگر و فقط خدا را شاکرم که پسر این مادر هستم.
خیریه شما بهطور تخصصی برای ناشنوایان فعالیت میکند چرا از بین تمام اقشار نیازمند ناشنواها را انتخاب کردید؟
واقعیت این است که من فکر میکنم ناشنواها ما را انتخاب کردند. در واقع آنها سر راه ما قرار گرفتند داستان هم از پروانه شروع شد. ما با خانوادهای آشنا شدیم که از سه فرزند آنها دو فرزند ناشنوا هستند و بعد متوجه شدیم در این منطقه افراد ناشنوای زیادی وجود دارد و از طرفی بهزیستی هم ترجیح میداد بازوهای کمک به ناشنوایان بیشتری داشته باشد تا این افراد تحت حمایت قرار بگیرند. ناشنوایی را معلولیت خاموش نامگذاری کردهاند به همین دلیل برای فعالیت اصلی ناشنوایان را انتخاب کردیم. به قول آقای دکتر فرهادی که بنیانگذار کاشت حلزونی در ایران است، شایعترین معلولیت در جهان، ناشنوایی است و تنها در ایران حدود هزار کودک ناشنوا متولد میشود که سال گذشته 800 کودک جراحی شدند. خوشبختانه به گفته بهزیستی کشور امسال این رقم افزایش پیدا کرده است.
این گروه نهتنها صدای کسی را نمیشنوند بلکه صدای خودشان را هم نمیتوانند به گوش کسی برسانند. مظلومیت آنها دلیل انتخاب ما شد. نمیتوان اسم این گروه را معلول گذاشت چون بهراحتی و با یک جراحی ساده میتوان یک دنیا را به این کودکان و خانوادهشان هدیه داد. این مشکل حتی بهراحتی قابل حل است و با درست شدن آن، نه یک فرد بلکه یک خانواده نجات پیدا میکند؛ برای اینکه کودکان ناشنوا با این مشکل خانوادهشان را هم درگیر میکنند.