فرهاد مجیدی از ماندن در استقلال گفت
باخت در دربی، امید استقلال را برای قهرمانی در لیگ به حداقل رسانده تا جایی که فرهاد مجیدی به صراحت از هدف اصلی تیمش برای فتح جام حذفی گفت و به نوعی پایان رویای قهرمانی تیمش در لیگ بیستم را اعلام کند.
باخت در دربیها باعث میشود تا فضای ناامیدی بر رختکن تیم بازنده غالب شود. مهم هم نیست که این باخت چگونه و تحت چه شرایطی حاصل شده باشد. بار روانی حاصل از باخت چنان اعتماد به نفس تیم بازنده را تحتالشعاع قرار میدهد که بازگشت به شرایط قبل از دربی به سختی رخ میدهد. مربیان بازنده در دربیها معمولا سختترین روزهای فصل خود را در فاصله بین دربی و بازی بعد از آن تجربه میکنند.
اما تیم مجیدی در دربی نود و پنجم چهره یک تیم بازنده را نداشت. نه اینکه استقلال سوار بر دربی بود و حقش برد بود اما در شرایطی دربی را باخت که فقط یک موقعیت گل در محوطه جریمه خود به پرسپولیس داد. مهاجمان پرسپولیس در باکس محوطه جریمه تقریبا صاحب توپ نشدند و از نظر سازمان دفاعی تیم مجیدی موفق شده بود ضعفهای بازیهای قبل خود را پوشش دهد. همین نکته موید درایت مجیدی به عنوان سرمربی استقلال برای فائق آمدن بر ضعفهای تیم خود در زمان اندک است. از آن طرف در فاز هجومی استقلال که دربی را خوب شروع کرده بود در ادامه به بنبست خورد.
اما این تیم در بازیهای لیگ قهرمانان نشان داده بود که اگر اراده کند برای ارائه بازی هجومی مشکلی ندارد. پس میتوان ضعف استقلال در موقعیتسازی در دربی را به ضدتاکتیک یحیی گل محمدی ربط داد و درایت این مربی. نکته همین جاست که باخت در دربی باعث بیاعتنایی به این نقاط قوت تاکتیکی تیم بازنده میشود. استقلال با دو باخت پیدرپی در لیگ قطعا ضعفهای مهمی در عملکرد فنی خود دارد اما آیا این نقاط ضعف تا بدان حد بغرنج است که جامه نا امیدی بر تن تیم و هوادارانش بپوشاند؟
استقلال با فرهاد مجیدی پیشرفت قابل توجهی نسبت به استقلال فکری داشته است. مجیدی خیلی بهتر از فکری قادر بوده تا از پتانسیل بازیکنان خود استفاده کند. استقلال در چند فصل اخیر با بازیکنانی پر شده که اغلب معمولی بودهاند و گهگاهی خوب بازی کردهاند. مجیدی در چند بازی اخیر توانسته کیفیت بازیکنانی چون محمد نادری، فرشید اسماعیلی و آرش رضاوند را که در نیمفصل اول حتی معمولی هم نبودند را ارتقا دهد.
حتی بازیکن باتجربهای چون وریا غفوری نیز به وضوح بهتر از نیمفصل اول بازی میکند و بازی ستارهای چون مهدی قائدی چشمنوازتر شده و مجیدی توانسته بهتر از فکری از قابلیتهای این بازیکن بهره ببرد. همه این عوامل در نهایت به ارتقا سطح تاکتیکی استقلال و کیفیت بازی این تیم منجر شده است. استقلال با فکری در حالی دربی رفت را مساوی کرد که حقش حتی همین مساوی هم نبود و با خوششانسی از شکست فرار کرد. اما همین استقلال با مجیدی در دربی برگشت پایاپای پرسپولیس بازی کرد و اگر مساوی هم میکرد کسی مجیدی را به خوششانسی متهم نمیکرد.
زمانی که فرهاد جانشین استراماچونی شد، سایه موفقیتهای این مربی چنان بر سر او سنگینی میکرد که جسارت تغییرات زیاد در مسائل تاکتیکی را از او گرفت. همین شد که او سعی کرد با روش استرا، استقلال را به پیش براند و چندان دستی بر این تاکتیکها نبرد. از شانس بدش هر جا موفق میشد به اسم استرا گذاشته میشد و هر جایی که نه، به اسم خود او. اما حکایت این فصل فرق میکند؛ تیم فکری چنان انسجام و سازمان تاکتیکی مشخصی نداشت که بخواهد امضای این مربی پای استقلال باشد.
پس کار این بار برای فرهاد راحتتر شده و او موفق شد با همین مهرههایی که تا چند ماه قبل، اسیر تاکتیک سردرگم فکری بودند، استقلالی نو بنا کند. این بار او به خوبی قابلیتهایش در مربیگری را به رخ کشیده و بازیهای تیمش و اختلاف سطح آن با بازیهای تیم فکری، نشان از جنم فرهاد در مربیگری دارد. حالا هفت محبوب آبیها خود را چنان به اثبات رسانده که هوادار آبی بپذیرد در شرایط کنونی او بهترین گزینه داخلی برای هدایت تیمشان است. اگر او فصل قبل نتوانست مقبولیت لازم را برای سرمربیگری استقلال به دست آورد، این فصل دیگر حتی منتقدان او در میان هواداران استقلال نیز پذیرفتهاند که عیار و جنم و توان بلند کردن استقلال را دارد.
درست است که مجیدی به نوع یارگیری استقلال در ابتدای فصل و عدم توازن بازیکنان در پست های مختلف معترض است اما با همین بازیکنان و با کادر فنیای که نشان داده مشتاقانه فوتبال علمگرا را دنبال میکند، استقلال قابلیت بالاتر رفتن را دارد. مجیدی نشان داده که هنر استفاده از بازیکنان و پتانسیل آنها را دارد. شاید این فصل لیگ برتر برای مجیدی و استقلال تمام شده اما فصل بعد و در صورتی که فرهاد تیمش را خود ببندد، استقلال یک مدعی مهم در لیگ خواهد بود. یک مدعی که این بار میآید تا آخر در کورس قهرمانی بماند؛ همانطور که این بار فرهاد آمده تا بماند.