لاله صبوری : کار کردن با مهران مدیری را اصلا نمی خواهم
رضا رشیدپور چند سال قبل و در یکی از قسمتهای برنامه «شب شیشهای» میزبان مهران مدیری بود. وقتی آقای مجری در اواخر برنامه نام چند همکار مدیری را به زبان میآورد و از این کمدین میخواهد که نظرش را درباره آنها بگوید، اتفاق جالبی میافتد.
مدیری بعد از اینکه از خجالت دو همکار تقریبا ثابتش یعنی جواد رضویان و رضا شفیعی جم در میآید و به ترتیب درباره آنها میگوید: «بیمعرفته!» و «یه روز به عمرم مونده باشه، میکشمش!»، عجیبترین نظر را درباره لاله صبوری میدهد.
بعد از اینکه رشیدپور، میگوید: «سرکار خانم لاله صبوری»، مدیری مکثی طولانی میکند و میگوید: «بیشتر انرژی خوبی داره توی کار تا بازیگر خوبی باشه!» بعد هم لبخند تلخی میزند و تمام. این جمله مدیری باعث دلخوری لاله صبوری شد و مدتی قبل هم در گفتوگویی تصویری درباره آن صحبت کرد.
امروز این بازیگر 49 ساله میشود، برای همین تصمیم گرفتیم ضمن تبریک زادروزش، جویای احوالش شویم و ببینیم چه میکند. شاید خانم صبوری به برخی سوالات شما هم در این گفتوگو پاسخ داده باشد.
49 سالگی چه شکلی است و چه حس و حالی دارد؟
ظاهرا آدم باید خیلی بترسد که دارد پنجاه ساله میشود، ولی من نه، این ترس را ندارم. احساس میکنم، سن چیزی است که از بیرون اتفاق میافتد و بقیه این ملاک را تعیین میکنند که فلانی 20 سالش است یا 30 سال یا 50 سال دارد. سن، نگاه بقیه است و آنها یک رقمی به تو میدهند. مهم این است که خودت، خودت را چند ساله ببینی. 49 سالگی هم سنی است مثل سنین دیگر و هیچ حس خاصی نسبت به آن ندارم. البته قبلش میترسیدم و فکر میکردم، نکند پیر شدهام. احساس میکردم که این سن و سال مثل دری است که وقتی آن را باز کنم، یکسری چیزها عوض میشود و یکسری امتیازات را از دست میدهم، در صورتی که واقعا هیچ چیز نیست و همه چیز در آن مسیر اتفاق میافتد.
این روزها چه میکنید؟
قرار است بزودی کاری را با گروه فیتیلهایها به تهیهکنندگی آقای بصیری شروع کنم. اما بجز اینکار، غالب نقشهایی که پیشنهاد میشود، بد است و جای کار ندارد و اگر هم سر کار بروید، پول نمیدهند. برای همین وقتی به من پیشنهاد کار میدهند، میگویم خیلی ممنونم، من نمیآیم. (میخندد) ولی این کاری که گفتم، توسط گروه خوبی به من پیشنهاد شد و انشاءا... کار خوبی هم خواهد شد.
باوجود برخی فعالیتها، قبول دارید که در باور عمومی، بازیگر کم کاری به نظر میرسید؟
بله، همینطور است و خیلیها هم این مساله را به من میگویند. ولی یکی از مهمترین دلایل این وضع این است که برخی از مردم مثل گذشته مخاطب تلویزیون نیستند. مثلا دی ماه سال قبل، سریالی با بازی من به نام «لژیونر» به کارگردانی آقای آبپرور پخش میشد و روی آنتن بودم، اما باز وقتی مردم مرا میدیدند، میگفتند «خانم! اصلا نیستی.» میگفتم: «اما الان کاری از من پخش میشود. شما تلویزیون میبینید؟» میگفتند بله! واقعیت این است که متاسفانه آن اقبال گذشته نسبت به کارها دیگر وجود ندارد. مگر اینکه کار پخش هر شبی داشته باشد و 40 قسمت آن برود تا اینکه یکی به یکی دیگر درباره آن بگوید، تازه آیا ببینند آیا نبینند. اما قبلا مردم هر شب مشتاقانه منتظر پخش سریالها بودند. این به معنای این نیست که مردم ماهواره میبینند، چون آنها هم واقعا کارهای بیخودی است.